چکیده:
زمینه و هدف: اغلب مداخله ها و روشهای زوج درمانی در صدد ارتقاء خودآگاهی و بینش زوجین هستند. بینش شناختی به عنوان توانایی ارزیابی و تصحیح باورهای تحریف شده و تفسیرهای نادرست تعریف شده است. هدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های آموزش گروهی طرح واره محور و سبک زندگی محور در افزایش سطح بینش شناختی زوجین دارای نارضایتی زناشویی است. روش: به این منظور از بین جامعه زوجین دارای نارضایتی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره دولتی وخصوصی شهرستان خوی، تعداد 106 نفر از زوجین پس از اعمال ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس 90نفر (زن و شوهر) به صورت تصادفی در سه گروه مداخله طرح واره محور (30 نفر)، سبک زندگی محور (30 نفر) و کنترل (30 نفر) گماشته شدند. مداخله های طرح واره محور و سبک زندگی محور هر کدام 11 جلسه (5/1 ساعت) برای دو گروه آزمایشی اجرا شدند و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد و در لیست انتظار قرار گرفت. پس از اتمام مداخله ها از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد و پس از یک ماه پیگیری به عمل آمد. داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله های آموزشی طرح واره محور و سبک زندگی محور در ارتقاء سطح بینش شناختی اثربخش هستند. همچنین نتایج نشان داد که مولفه ی خوداندیشمندی تحت تاثیر مداخله های فوق قرار گرفته، اما در مولفه ی اطمینان به خود تاثیری ایجاد نشده است. مداخله آموزشی طرح واره محور در افزایش سطح خود-اندیشمندی زوجین اثربخش تر از مداخله سبک زندگی محور بود. نتیجه گیری: مداخله های آموزشی طرح واره محور و سبک زندگی محور می توانند به عنوان برنامه های مداخله ای مقرون به صرفه و آسان و با هدف افزایش سطح بینش زوجین، در دسترس روان شناسان و مشاوران خانواده قرار بگیرند
Background and Aim: The aim of this research was to study the relationship between cognitive emotion regulation strategies and emotional problems of depression، anxiety، hostility interpersonal sensitivity and interpersonal sensitivity، with regard to personal and familial factors.
Method: In this correlation study، 300 undergraduates from different faculties of Isfahan University were selected via multi-stage random sampling. Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ)، Symptom Checklist-90 Revised (SCL-90-R)، and demographic questionnaire were applied to the sample. Pierson’s correlation coefficient، canonical correlation and Stepwise regression analysis were used for statistical analysis by SPSS-11.5.
Results: Results demonstrated that catastrophizing and rumination could predict emotional regulation. Also، from among the personal and familial factors، recent stressful events were related to all of the emotional problems، and hostility was correlated with sever traumatic experiences.
Conclusion: According to the findings، eliminating non-effective emotion regulation strategies and training effective strategies should be considered as part of the intervention in emotional problems.