چکیده:
بیتردید آشنایی تفصیلی با یک علم بعد از احاطه بر همه مسائل و اجزای
آن علم امکانپذیر است؛ اما آشنایی اجمالی با مروری بر موضوع، مبادی، کلیات مسائل،
روش تبیین، چگونگی ارتباط و داد و ستد میان آن علم و علوم دیگر، وجه نیاز آدمیان به
آن علم و... حاصل میشود. این نوع آشنایی، برای آنکه طالب مجهول مطلق نشویم، در
آغاز تعلیم و تعلم هر علمی، امری ضروری است. قدما بحث از عناوین یاد شده را در
مدخل علوم، تحت عنوان «رئوس ثمانیه» مطرح میکردند. این نوع مباحث در روزگار ما،
که بسیار هم مورد توجه است، در فلسفههای مضاف مورد بررسی قرار میگیرد.
در این مقاله نگارنده به منظور نشان دادن جایگاه عرفان در طبقهبندی علوم، نکات
یاد شده در بالا را، در خصوص دانش عرفان مورد بحث و گفتگو قرار داده و کوشیده است
از این رهگذر روزنهای به فلسفه عرفان بگشاید.
خلاصه ماشینی:
"از آن حیث که باور عرفان بر یافتههای خویش شدیدتر است و از درجه یقین بالایی برخوردار است و همچنین کشف و شهود که یکی از چهار روش کسب علم و دانش(17) است و در اختیار همگان قرار دارد، بر روشهای دیگر این برتری را دارد که در مقام گردآوری، به شرحی که خواهیم آورد، کمکرسان و خادم دانشهایی همچون فلسفه میباشد.
مولوی بعد از بیان داستان کسی که دنبال گنج بیرنجی بود و آن را به دعا از خدا میخواست، به هنگام نتیجهگیری، فیلسوفان را مورد خطاب قرار میدهد که: ای کمان و تیرها برساخته صید نزدیک و تو دور انداخته آنچه حق است اقرب از حبل الورید(39) تو فکنده تیر فکرت را بعید(40) و در جای دیگر: فلسفی خود را ز اندیشه بکشت گو بدو کاو راست سو گنج پشت گو بدو چندانکه افزون میدود از مراد دل جداتر میشود جاهدوا فینا بگفت آن شهریار جاهدوا عنا نگفت ای بیقرار گاهی فلسفه را بدان جهت که علم سبب دانی است با عرفان که علم رازدانی است مقایسه میکند و آن را حقیر میشمارد: ز سببدانی شود کم حیرتت حیرت تو ره دهد در حضرتت(41) ملاک دیگری که در برخی از سخنان عارفان مایه برتری عرفان بر دانشهای دیگر محسوب شده است، پرهیز از تقلید است.
پاسخ میدهیم و به این ترتیب دانشی به وجود میآید که آن را «علم سنگشناسی» مینامیم و گاهی درباره علم سنگشناسی بحث میکنیم؛ یعنی متعلق علم ما یک رشته علمی است و به پرسشهایی از قبیل: وجه حاجت انسانها به آن علم، روشهای تبیین در آن، چگونگی ارتباط و داد و ستد میان آن علم و علوم دیگر و امثال اینها، پاسخ میدهیم؛ حاصل چنین بحثی یک «فرا معرفت» یا معرفت درجه دوم است."