چکیده:
تغذیه به عنوان نیاز بشری همـواره بـا چـارچوبهـای فرهنگـی در آمیختـه ، دوایـر معنایی ویژهای را پیرامون خود ایجاد کرده است . گندم به عنـوان یکـی از دیرینـه تـرین عناصر تغذیه این دوایر معنایی را در تمام مراحـل داشـت و برداشـت خـود از گذشـته تاکنون حفظ کرده است . این مقاله به بررسی گردآوری گندم در سه استان غربی ایـران؛ کرمانشاه، لرستان و همدان پرداخته و بر مبنای نظریه مجموعه فرهنگـی گیرتـز عناصـر زایای این مجموعه را مورد تحلیل قرار است . نتیجه این بررسی نشان داد می توان مراسم گردآوری گندم را به اجزای کوچکتـری تقسیم بندی کرد همچون آغاز درو، پرباری محصول و ... که هریک از این اجزا قابلیـت تحلیل بر اساس دو اصل ، عنصر قدسی و غیرقدسی را دارند.
خلاصه ماشینی:
در واقع سؤال اصلي آن است که آيا مي توان با يک رويکرد اقتـصادي جمـع آوري گنـدم و اعتقادات پيرامون آن را بررسي کرد؟ آيا ايجاد چارچوبهايي که دايره بايد و نبايدهـا را اين چنين سخت و پايدار در ذهن کنشگران شکل مي دهد، صرفا براي برآوردن نيازهاي اقتصادي است يا تأمين غذا؟ اگر چنين باشـد بيـشترين تأکيـد و تنـوع بايـد در بخـش تقسيم فرآوردهها و محصولات تابع از گندم و همچنين توزيع آن در بـين دروگـران يـا عوامل مدخل در فرايند توليد شکل مي گرفت و به همانجا نيز ختم مي شد.
گنـدم در فرهنـگ ايرانـي از جايگاهي قدسي برخوردار است و صرفا کشت نمي شود که نيازهاي جسماني انـسان را بر طرف کند مثلا در آذربايجان شرقي از بين رفتن برکت زمين يک کـشاورز را حاصـل بي توجهي او به کشت گندم و کشت محصولات ديگر مـي داننـد يـا در شهرسـتان بهـار همدان، سمنو را در حضور فرد ناپاک نمي پزند.
اين فرد بايد تا آخر مهر ماه يک قطعه از زمين هاي زير کـشت خـود را کـه در معـرض ديد مردم بود درو نمي کرد تا مردم با خـاطر آسـوده بـه گـردآوري گنـدم بپردازنـد، در عوض همه مؤظف بودند پس از پايان کار يک من گندم به خريدار جار بدهند.
(مـــرادي، شيرخان، ٥١/٦/١٢) جمع بندي به نظر مي رسد عناصري در ساخت دهي اين مجموعه فرهنگي که بـه طـور مختـصر نمونه هايي از آن ارائه شد، قابل بررسي مي باشند: سير قدسي برداشت گندم: انتخاب روزي خوشيمن (سعد) بـراي آغـاز درو، نحـوه چيدن اولين خوشه ها، آخرين بافه هاي گندم براي درو و ....