چکیده:
نوشتار زیر نقد نظریة حد ارسطو از دیدگاه دو حکیم بزرگ اسلامی،
ابوعلیسینا و سهروردی است؛ که یکی به هدف اصلاح و تکمیل آن و دیگری
به قصد انهدام و براندازیش، بهطور مستدل و به همراه ارائة طریق جدید،
بیان گردیده است و مشتمل بر هفت ایراد استنباط شده از فحوای کلام بوعلی و
چهار ایراد انهدامی از سخنان سهروردی، به همراه پاسخهایی بر ایرادهای
سهروردی، با بهرهگیری از سخنان منطقیون محقق است.
خلاصه ماشینی:
"اما مطابق با حکم ما (بوعلی) در شرح مفهوم اسمائی که متضمن اشاره به موضوع (مانند اعراض) و یا لازمی از لوازمشان (مانند صور) هستند، نیاز به آنها میباشد؛ زیرا قول شارح باید مطابق مفهوم لفظ باشد و هرچه که لفظ اقتضا میکند، آن هم اقتضا کند و از این حیث اموری مانند اعراض و صور، بسیط نیستند، بلکه چون موضوع و یا لوازم آنها داخل در مفهومشان است، مرکب و مؤلفند.
جسم طبیعی مرکب از دو جوهر بسیط غیر محسوس (هیولی و صورت) است که مشائین آن دو را ذاتی جسم دانسته و بر اساس همین دو جزء آن را تعریف به حد نمودهاند؛ لکن با توجه به اینکه برخی متفکران منکر وجود این اجزاء برای جسمند، خواه اصلا جسم را بدون جزء بدانند، یا معتقد به اجزای لایتجزا باشند و یا اینکه جسم را همان مقدار ثابت بدانند؛ و با توجه به اینکه اکثر مردم بدون تعقل این اجزاء، جسم را تعقل میکنند، به لحاظ آنکه مفهوم جسم چیزی جز مجموعه أمور محسوسة لازم جسم نمیباشد، این نتیجه حاصل میگردد که به هیچ یک از حقایق جرمیه چون زمین، هوا، آتش، آب، جز از راه مشاهدة حسی به امور ظاهرة آنها، نمیتوان نائل شد.
لکن تذکر این نکته ضروری است که، برخی از این احکام جدلی الطرفینند؛ مانند حکم به اینکه «همة مقولات اعتبارات عقلیند»، «همة مقولات مطابق اصطلاح مشائین مجهولند»، «مقولات دهگانه نیستند»، «جسم جوهر مرکب نیست و بسیط است» و اینها همان احکامیاند که شیخ اشراق بر اساس آنها قاعدة تعریف را در منطق ارسطویی منهدم فرموده، ولی همین احکام مورد پذیرش بسیاری از فلاسفة محقق نمیباشد."