چکیده:
مسئله چگونگی صفات باری تعالی، ازجمله مسائلی است که هر سه گروه؛ متکلمان، حکیمان، و ازجمله، عارفان به آن پرداخته، و مورد بحث و فحص قرار داده اند. قرآن کریم قبل از همه، این دو صفت را در کنار سایر صفات، درخصوص حضرت باری تعالی مورد عنایت قرار داده است. در این جستار که با محوریت آرا ملاصدرا و امام خمینی(ره) تنظیم شده است، استنباط شده که آنان این دو صفت را از توابع علم شمرده اند. همچنین ملاصدرا پس از نقد و بررسی آرا خواجه نصیر و شیخ اشعری و پیروان وی، با نظریه «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» خود و با بیانی متفاوت از دیگران، سمیع بودن باری تعالی را به علم او به مسموعات، و بصیر بودنش را به علم او به مبصرات ارجاع داده است. لیکن، امام خمینی(ره) با ذکر دلایل خاص خود اثبات می کند که این دو صفت، صفاتی جدا و مستقل بوده، و ارجاعشان به دیگر صفات در اثر اهمال برخی از جهات و حیثیات می باشد.
The problem of Gods attributes is among the issues about which the three groups of theologians، sages and Mystics have explanations and illustrations. Before these three groups، the holy Quran has taken these two attributes into account along with others. In this study which is organized based on Mulla Sadra and Imam Khomeinis viewpoints، it has been inferred that they have regarded attributes as following knowledge. After having a critique of the ideas of Khawjeh Nasir and Sheikh Ashari and his followers، Mulla Sadra، with his own theory of brief knowledge being at the same time of detailed kashf and with an idea different from others، he has assigned God`s hearing to His knowledge of the things heared، and his vision is assigned to His knowledge of the visible. Therefore، mentioning his particular reasons، Imam Khomeini has proven that the two qualities are separate and independent and attributing them to others is due to negligence in some aspects and directions.
خلاصه ماشینی:
"از دیگر مباحثی که مورد توجه اندیشمندان اسلامی واقع شده آن است که: چرا در متون دینی اعم از قرآن کریم، ادعیه و روایات اهلبیت^ اشارات فراوان به صفات سمع و بصر الهی شده است، ولی اسامی لامس و ذائق و شام برای حق تعالی بهکار نرفته است؟ در پاسخ به این پرسش حکیمان و متکلمان مسلمان غالبا برآنند که اشارات فراوان متون دینی به صفات سمع و بصر بهمعنای انحصار علم الهی در مسموعات و مبصرات نیست، بلکه بهدلیل آن است که از میان حواس ظاهری، حواس بینایی و شنوایی لطیفتر و شدیدتر است.
(همان: 614) البته ایشان نظر کسانی که صفات سمع، بصر و علم را به یکدیگر ارجاع میدهند را از زاویهای دیگر مورد بحث قرار میدهند، و میگویند: اگر مقصود آنان که اراده و سمع و بصر را به علم، یا علم را به آنها ارجاع میکنند، آن است که علم و اراده به حیثیت واحده برای حق ثابت، و سمع و بصر و علم در ذات مقدس حق حیثیات مختلفه ندارند، این مطلبی است حق و موافق برهان؛ ولی اختصاص به این اوصاف وجهی ندارد؛ بلکه مطلق اوصاف به حقیقت وجود صرف راجع است؛ و این معنی منافات ندارد با اثبات اوصاف مختلفه متکثره برای ذات حق، بلکه موکد آن است؛ زیرا که بهوضوح پیوسته که هرچه وجود به وحدت نزدیکتر باشد، و از افق کثرت بعیدتر و مبراتر باشد، جامعتر است نسبتبه اسما و صفات؛ تا آنکه بهصرف وجود و حقیقت بسیطه واجبه ـ جلت عظمته و عظمت قدرته ـ رسد که غایت وحدت و بساطت است، و مستجمع جمیع کمالات و جامع تمام اسما و صفات است، و تمام مفاهیم کمال و معانی جمال و جلال به حقیقت بر او صدق میکند، و صدق آنها بر ذات مقدس، احق و اولی است به جمیع مراتب احقیت و اولویت."