چکیده:
یکی از پرسشهایی که بخصوص معمولا افراد مختلف جامعه در برخورد با اهل علم و
اهل دین مطرح میکنند دربارة این است که چرا در جامعة فعلی گرایش به سمت و سوی مذهب
و آموزههای دینی در نسلهای جوان ضعیف شده است و چه میتوان کرد تا این ضعف اقبال
به قوت تبدیل شود. در این مقاله ما ضمن تحلیل یکی از علتهای این امر که عبارت است:
قلب ماهیت واقعی دین و تبدیل آرام آرام آن به یک مقولة مجعول توسط بشر غیرمعصوم،
(که همان اهل بدعت باشند) سعی داریم در طول این مقاله با بررسی قرآنی، لغوی و
اصطلاحی آن، دیدگاه سنت را هم مورد تحقیق قرار دهیم و به طور کلی بانیان بدعت و
هادمان آن را شناخته و شیوة برخورد و مبارزه با آنان را در جهت خنثی کردن اهدافشان
مورد بررسی قرار دهیم. هدف ما در این مجموعه (ضمن نهایت سعی در پیشگیری و خودداری
از خودگویی) به طور عمده استناد به متون محکم دینی برای بیان مطالب خود میباشد. به
امید آنکه مورد قبول حضرت دوست واقع شود و گرهای از گرههای ناگشودة جامعه را
بگشاید.
خلاصه ماشینی:
"اینجاست که وظیفة مسلمین ایجاب میکند که حکم دین را از مسلمین و عملکرد آنان جدا ساخته و بگویند: اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست در مسلمانی ماست اما چه کسی و کدام خطاکاری شهامت پذیرفتن خطای خویش و پاک کردن تمام لکهها از ساحت مقدس دین را دارد، مگر بازار توجیه کساد شده است؟ چه خوش سروده است حافظ شیراز برای نفس خویش و چه با شهامت و رشادت خود را معرفی کرده است و چنین معرفیای جز با نوشیدن می معرفت و یقین به دست نمیآید: اینحدیثمچهخوشآمدکهسحرگهمیگفت بردرمیکدهای با دف و نی ترسایی گر مسـلمانی از این است که حـافـظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی پیامبر گرامی(ص) مستقیما بدعت را دام ایمان معرفی میکند، پس پیداست که اهل بدعت، صیادان چیرهدست ایمان مؤمنان هستند و در کلام امیرمؤمنان آمده است که درمان این درد در دست امامان و پیشوایان عادل است [فیض الاسلام 1328 خ 163: 516].
در پاسخ به این سؤال اینطور به نظر میرسد که چون دین از یک جنبة الهی و قدسی برخوردار است وقتی افراد بر عملکردهای خود جامة دینی بپوشانند دیگر اجازة نقادی بر آنها به کسی داده نشده و چه بسا محال باشد و از طرفی دیگر در ازمنهای که متولیان معصوم دین، حضور فیزیکی و محسوس و قابل دسترس در جامعه ندارند بسیاری از پرسشها بیجواب و بسیاری از امور در پردة ابهام باقی میماند و این مشکل نه تنها گریبانگیر تودههای مردم بوده بلکه افراد اندیشمند و عقلای نقاد را هم دربرمیگیرد؛ زیرا اگر در وضع تقابلی با نظریات اهل بدعت قرار گیرند چه بسا با چوب تکفیر و تفسیق رانده شده و عرصة بدون رقیب برای معاملهگران دین فروش باقی بماند."