چکیده:
بررسی ادله معتقدان به حجیت تجربه دینی در اثبات متعلقش، محور مباحث مقاله حاضر را تشکیل می دهد. این ادله را در پنج دسته جداگانه بررسی کرده ایم: 1. استدلال از طریق همانندسازی تجربه دینی با تجربه های حسی؛ 2. استدلال از طریق اصل آسان باوری و گواهی؛ 3. استدلال از طریق استنتاج بهترین تبیین؛ 4. استدلال اصلاح شده گاتینگ؛ 5. استدلال از طریق علم حضوری دانستن تجربه دینی. همه این استدلال ها، از اشکالات خاصی رنج می برند که در ذیل هریک از آنها، تبیین و بررسی شده اند. با توجه به اشکالاتی که مطرح خواهد شد، حجیت عام تجربه دینی، را رد و حجیت خاص و محدودی برای آن نتیجه گرفته ایم.
This paper has focused on the arguements of those agreeing with epistemological validity of religious experience and studied them in five groups:
1. arguing as if religious experiences are the same as visible experiences;
2. arguing on the principle of credulity and testimony;
3. arguing by inferring the best explanation;
4. reformed argument of Gutting;
5. arguing on the basis of knowledge by persistence. As is described in the paper، all the arguments are exposed to failures. In the paper، general authenticity of religious experience has been argued against; yet a limited authenticity for religious experience has been argued in the field.
خلاصه ماشینی:
"آلستون، برای تقویت دیدگاه خود، تشابهات موجود میان ادراک حسی و تجربه دینی را مورد تأکید قرار میدهد؛ برخی از این تشابهات عبارتند از: الف) شباهت در ساختار؛ به این معنا که هر دو نوع تجربه، دارای سه جزء هستند: 1.
در ادراکهای حسی متعارف امر مدرک (آنچه درک و حس شده) خود را از طریق کیفیتهای حسی مشخص و خاص خود نشان میدهد، مثلا قلم شما آبی رنگ، سخت و پلاستیکی است و با این ویژگیها برای شما جلوه میکند؛ درحالیکه کسانی که تجربههای دینی را از سر گذراندهاند، گزارش میدهند که متعلق ادراک آنها (مثلا خدا) دارای کیفیات و ویژگیهایی نظیر نیروبخشی، قیمومیت، عشق و خیریت الوهی میباشد که هرگز حسی نیستند.
وی اصل «بهترین تبیین تجربه» را بهصورت زیر بیان میکند: (Gellman, 1997: 46) اگر شخصS تجربه E را دارد که (بهلحاظ پدیداری) بهنظر میرسد که ناظر به متعلق خاصی با نام O باشد (یا متعلقی از نوع K) باشد، پس، در صورت تساوی همه امور دیگر، بهترین تبیین برای دارا بودن تجربه E توسط آن شخص، آن است که آن شخص، آن متعلق (یعنی O) (یا متعلقی از نوع K) را تجربه کرده است نه چیز دیگری را و نه آنکه اساسا هیچچیزی را تجربه نکرده است.
استدلال مبتنی بر علم حضوری نیز چندان موفق نیست؛ درواقع، اگر تجربه دینی علم حضوری باشد، میتواند دلیل و حجتی برای اثبات متعلقش باشد؛ اما اشکال کار در این است که با توجه به شخصی بودن علم حضوری، این دیدگاه در بحث با کسانی که خدا را نمیپذیرند یا طالب دلیلی برای وجود خدا هستند، فایدهای ندارد."