چکیده:
از جمله موضوعات مهم مهدویت که در قالب «مبانی مهدویت» قرار میگیرد، بحث «تنازع حق و باطل» است. نوشتار پیش رو با عنوان «مهدویت؛ فرجام تنازع حق و باطل»؛ به این موضوع اختصاص داشته و با بیان مقدمهای به تبیین تنازع حق و باطل و کیفیت تعامل مهدویت با آن، پرداخته است. بعد از مقدمه، نظریه و دیدگاه سه گانهای در موضوع تنازع حق و باطل به میان آمده است. براساس نظریه اول که به عنوان «نظریه تکاملی تاریخ و پیروزی حق»؛ مطرح است؛ خوش فرجامی بشر مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با دلایل عقلی و نقلی، همراه با نظریات و اقوال اندیشمندان و فلاسفه، تقریر و تثبیت شده است. نظریه دوم که «نظریه ادواری تاریخ با میدانداری باطل» است؛ به ادواری و دوری بودن تاریخ نظر داده است. بر اساس این نظریه، تاریخ به مثابه موجودی زنده دارای مراحل کودکی، جوانی، پیری و مرگ میباشد و پایه اثباتی و چاشنی این نظریه، ظهور و سقوط تمدنها است که مورد استناد صاحبان این نظریه قرار گرفته است. نظریه سوم که «نظریه برچیدگی تاریخ و اضمحلال نسل بشر» عنوان میگیرد؛ با نگرش افراطی، اضمحلال نسل بشر را مطرح میکند و انسان را نسبت به آینده و فرجام تاریخ مایوس و سرخورده کرده و به طور کلی آینده و فرجام تاریخ بشر را از اساس نفی میکند. بعد از طرح دیدگاههای سه گانه و تبیین دلایل و مستندات آنها، به اصالت دیدگاه اول پرداخته، و منجیگرایی و مهدویت به عنوان غایت سیر اجتماعی بشر و نیز به عنوان نماد خوشفرجامی تاریخ با رویکرد دینی مطرح میشود. و در نهایت مقاله به ذکر خلاصه و نتیجه به پایان میرسد.
Among the important issues of Mahdiship which are placed in the form of “Messianic principles” is the discussion over “disputes between the truth and falsehood”. The writing ahead entitled “Messianic; the end of disputes between truth and falsehood” is dedicated to this issue and with an introduction explains the struggle between right and wrong and the quality of Messianic interaction. After the introduction، a theory and threefold views in the issue of dispute between truth and falsehood are discussed. Based on the first theory، which is put forward as a “theory of evolutionary history and the truth’s victory”، human’s well ending is discussed and recounted and consolidated with traditional and rational reasons، along with the ideas and views of scientists and philosophers. The second theory، entitled “cyclical theory of history with the leadership of falsehood” mentions the periodic and cyclical nature of history. Based on this theory، history like an alive entity goes through different periods of childhood، youth، oldness and death and the basic and dressing of this theory is the rise and fall civilization which is invoked by the owners of this theory. The third theory entitled “the theory of dissolution of history and the demise of human race” discusses the demise of human race with an extreme attitude and disillusions and frustrates human about their future and the end of history and basically rejects the future and the end of human’s history on the whole. After discussing the threefold views and explaining the reasons and documents، we discuss the authenticity of first view، and the Messianic and Mahdiship are introduced as the destiny for social process of human and as a well-ending symbol of history with a religious approach. At the end، we present the results.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه در باره نزاع حق و باطل و کيفيت سرنوشت نهايي آن، سه نظريه و ديدگاه وجود دارد: نظريه اول که با نگاه حقمحورانه دنبال ميشود، آينده و فرجام تاريخ بشر را که در آن آخرين نزاع حق و باطل رخ ميدهد، رو به تکامل و خوب ارزيابي نموده و با همين نگاه که نگاهي خوشبينانه و اميدوارانه است؛ در انتظار روزي است که منجي آسماني ظهور کرده و در مصاف حق و باطل با هدايت و رهبري معصومانه خويش، اولين بار و آخرين بار، نابودي و اضمحلال شريران، و استقرار و تثبيت حق جويان را به تجربه بشري برساند.
متمايز بودن آيندهنگري اسلام از آيندهنگري اديان ديگر، در اين است كه دين اسلام، علاوه بر معرفي كليت آيندهنگري مثبت، به بيان جزئيات آن مبادرت کرده و با ارائه آموزههاي روشن و معقول و نيز با تعريف صحيح و روشن از آيندهنگري حق محور و از همه مهمتر با مشخص كردن مصداق منجي، و زنده و حاضر بودن او در اين دنيا و نظارت ايشان بر اعمال و گفتار انسانها، ايده آيندهنگري را از مقام عقل نظري (ايده مطلق) به جايگاه عقلي عملي (مدينه فاضله مهدوي) سوق داده تا زمينه کاربردي و اجرايي شدن آن، براي بشر تسهيل و هموار شود.
با عنايت به اين كه حركت تاريخي بشر، از گذشتههاي دور تا زمان حال؛ در مسير رشد و تعالي بوده است؛ ميتوان نتيجه گرفت حركت تاريخي، در آينده نيز به سوي تكامل و تعالي خواهد رفت و در واقع، فلسفه تاريخ است كه با ابزار خود، آينده و فرجام بشر را پيشبيني كرده و آيندهاي متكامل و متعالي فراسوي بشر ترسيم ميكند.