خلاصه ماشینی:
"مصادیق شعر فارسی و امکانهای بیانی آن چرا در زمانهی معاصر ما شعر بیمخاطب است؟ چرا سخنی که شاعر بیان میدارد، شنیده نمیشود؟ آیا اشکال کار در هنرمند است یا آنچه در شعر بیان میشود و یا در مخاطب؟ اقتضائات زمانه چه بر سر شعر و شاعر و مخاطب شعر آورده است؟ آیا شاعر، فارغ از زمانه میتواند هر سخنی را بیان کند و هر فرمی را برگزیند؟ چرا در زمانهی ما بهجای توجه به حقیقت شعر، بیشتر به قصد بیان سخن و یا شکل و غالب آن توجه میشود؟ چرا شاعران بهجای اینکه در فکر چگونگی کلام خود باشند، گرفتار شکل و قالب گفتار خود هستند؟ چرا تلاش میشود فرمهای ادبی که نوبهنو تغییر میکنند برای بیان مقاصد اخلاقی، سیاسی و... به کار گرفته شوند؟ آیا شاعر باید متعهد به سخنی باشد؟ نسبت زبان شعر ما با زبان مفهومی چیست؟ آیا امکان بیان هر مفهومی در شعر ما وجود دارد؟ آیا حقیقت و معنای شعر ما به زبان مفهوم قابل بیان است؟"