چکیده:
این نوشتار، با هدف بررسی و نقد کتاب نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامة فردوسی، خمسة نظامی و منطقالطیر، نوشتة حمیرا زمردی، استادیار دانشگاه تهران، فراهم آمده است. حاصل این بررسی این است که اولا، مبنای کار نویسنده در این کتاب، پذیرش بیعلت و غیرعلمی نظریهای است که از جانب برخی غربیان، در باب ادیان و اساطیر و ارتباطشان با یکدیگر و نحوة پیداییشان ابراز شده است. ثانیا، روش کار نویسنده مبتنیبر روش علمی و پژوهشی نیست؛ زیرا در سراسر کتاب در هر بخش، نخست مطالبی از اساطیر ملل گوناگون آورده میشود و آنگاه، با تقطیع ابیاتی از شاهنامه یا آثار نظامی و عطار چنین القا میکند که متون نامبرده نیز متأثر از همان اساطیر و درواقع، مبین آنهاست. ثالثا، بیتوجهی نویسنده به فردوسی، نظامی و عطار از حیث اعتقاد آگاهانه و راسخ ایشان به اسلام و تجلی فرهنگ اسلامی است که در جایجای آثارشان به چشم میخورد و بینونتی تام با اساطیر و نظریات بهاصطلاح اسطورهشناسان دارد. در نتیجه، حاصل کار نویسنده تلاشی است برای مشابه جلوهدادن متون سترگ ادب کلاسیک فارسی با دیدگاههای ایدئولوژیک اسطورهشناسان غربی و اینکه اینها چیزی نیست جز همان اساطیر الاولین.
This paper is provided whit the aim of review and critique of «comparative review of religion and mythology in Shahnameh of Ferdowsi، Khamseh of Nezami and Mantiq Al-Tayr of Attar» written by Dr.H.Zomorrodi professor at The University Of Tehran.
The Results of this study ، primarily is that the basis of the author in this book، is accepting an irrational and unscientific theory from some Western about religions and myths and their relationship with each other and how they are emerged، have been expressed.
Second، Methods of author ''s research is not based on the scientific methods ، because on whole of the book، in each part، the author first brings some contents of the myths of various nations and then by cutting verses of Shahnameh or Khamseh or Mantiq Al-Tayr inspires that those texts are affected by those myths and they are revealed .
Third، is the author’s neglect in connection with the Ferdowsi ، Nizami and Attar and their firm as a conscious belief in Islam and Islamic culture manifested that seen in their workd from place to place which is totally different with myths and theories are the so-called mythology .
The results of the author ''s work is an attempt to show that there is a similarity between the great texts of Persian classical literature and the ideological view of Western Mythologists، and that they are nothing but Asatir Al-Avvalin.
خلاصه ماشینی:
مقدمه هر آن کس که در هفت کشور زمین بگــــردد ز راه و بتابــــد ز دیــــن همــه نــزد مــن ســربه ســر کافرنــد وزآهــــرمن بــــدکنش بدترنــــد (فردوسی ، ١٩٦٦: ١/ ١٣٦) از روزی که تئودور نولدکـۀ آلمـانی (١٨٣٦-١٩٣٠) فردوسـی را زرتشـت گـرا خوانـد (نولدکه ، ١٣٥٧: ٧٣)، جریانی در غرب و پس از چندی در داخل کشور آغاز شد کـه همـۀ همش ، نه فقط شاهنامه ، بلکه زیر سؤال بردن همۀ آثار سترگ ادب کلاسیک فارسی بـود؛ از این حیث که این آثار به جای این که بر پایۀ فرهنگ اسلامی شکل گرفته باشد، بر پایۀ اساطیر و عقاید پیش از اسلام و ثنویت زروانی و زردشتی گری بوده و تجلی گاه آن هاست ؛ چنان که محمد معین رسالۀ دکتری خود را بر همـین مبنـا و بـا راهنمـایی پـورداود نوشـت و آن را «مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی » نام نهاد و در لغت نامۀ بزرگ فارسـی هـم نوشـت کـه فردوسی به اندیشه های زرتشتی و دین بهی نظر تحسین دارد (دهخدا، ١٣٨٦: ١٧٠٦١).
روشن است که این توجه شاعران بزرگ ادب پارسی به توحید و یگانگی خالق ، حاصل مسلمانی آن هـا و تـأثر آگاهانه شان از قرآن کریم است که اصلی ترین پیامش «توحید» اسـت ؛ ایـن نکتـه بـه قـدری آشکار است که ژول مول و نولدکه نیز بدان اعتراف کـرده انـد (نولدکـه ، ١٣٥٧: ٧٨؛ مـول ، ١٣٦٩: جلد دیباچه ، ٩٢)، اما نویسنده حقیقت مذکور را نادیده گرفته ، باز به تأسی از برخی اسطوره شناسان و به نقل از ایشان چنین می نویسد: خویشکاری اسطوره نیز از یک سو دربردارندٔە حدسیات و فرضیه های یـک ذهـن سـاده و بدوی است که هنوز با اصل توحید آشنایی ندارد و باید به پرسش های ابتـدایی و اولیـه ای چون تصور خالق و خلقت جهان ، نخستین انسـان و زنـدگی پـس از مـرگ پاسـخ دهـد (زمردی ، ١٣٨٨: دوازده ).