چکیده:
انسان از بدو آفرینش، در پی آن بوده که از سرانجام جهان هستی و آینده و سرنوشت خویش آگاه گردد. پیامبران الهی نیز برخی از حوادث آینده را از پیش می گفته اند، اما علم به آینده و سرانجام جهان را مختص ذات الهی می شمرده اند. این کنجکاوی، عده ای را به استفاده از روش های انحرافی و غیرعلمی کشانیده است. هزاره گرایی و امور پیوسته به این اندیشه، از جمله راه هایی است که ابتدا در میان یهودیان و به تبع آنها در میان مسیحیان پیروانی پیدا کرد و بعدها از طریق راهبان و احبار به فرهنگ اسلامی پا نهاد و در کنار اندیشه موعودگرایی که مشترک بین ادیان شرقی و ابراهیمی بود، واکنش ها و جریان های جدیدی را به راه انداخت.
این مقاله، می کوشد اندیشه هزاره گرایی و جست وجو درباره آینده جهان و ظهور امام مهدی در میان اهل سنت و چگونگی استفاده و سوء استفاده از آن را برای تعیین وقت قیامت، بررسی کند و ضمن بازکاوی خاستگاه های این جریان، سرانجام آن را در دهه های اخیر باز گوید و مشکلات این جریان را برشمارد.
Getting information about the end of the world، the end of existence، and awareness of what man will experience at last has been a question that man has wanted to find the answer for since the beginning of Creation. This has also been one of the important questions that man has asked the prophets of God repeatedly. However، although the prophets proceeded to predict some of the future events، they eventually considered the knowledge for the future and the prospective happenings and the end of the world to be specifically for God.
It was the same curiosity of some men that caused them to use deviational non-scientific methods too. Inclination towards soothsaying and millennial beliefs or other affairs related to such ideas first became prevalent among Jews and Christians، found some followers and afterwards entered the Islamic culture through monks، nuns or rabbis، it was unfortunate that such superstitions stood at the side of the thought for the Promised Savior، which is a phenomenon in common among Eastern religions and Abrahimic faiths، to cause new reactions and novel issues.
In this article، we have tried to investigate the subject of millennial ideas، soothsaying and search to foretell the future events، the end of the world، the advent of Imam Mahdi (PBuH) among the Sunnites، the way of using and misusing the subject of appearance of the Imam to indicate the time of Resurrection، etc. we have also made an effort to explore the roots of such ideas and thoughts، their results during the late decades، and the new challenges started by such happenings in the society.
خلاصه ماشینی:
به همین دلیل در این دو دوره، یعنی نیمههای هزاره اول اسلامی و اواخر آن، تألیفات متعدد و مختلف درباره اندیشه مهدویت و رد و اثبات مدعیان آن بسیار شد و علمای اهل سنت بیشتر از همیشه و بیش از شیعیان منتظر ظهور، در اینباره کتاب و مقاله تألیف کردند.
3. ابنعباس (متوفای 68 قمری)؛ وی بر خلاف کعب الاحبار و وهب بن منبه، زمانی را برای پایان جهان تعیین نکرده و میگوید: یهودیان هنگام ورود رسول خدا( به مدینه، عمر دنیا را هفت هزار سال بیان میکردند.
وی در کتاب اعلام النبوه با اختصاص فصلی به تعیین مدت عمر دنیا، آن را هفت هزار سال میداند و بیان میدارد که چون توراتها سه گونهاند، زمان و مدت عمر دنیا را سه گونه میتوان برشمرد: الف) بنابر توراتی که به یونانی ترجمه شده (ترجمه سبعین) 6216 سال از اول جهان تا هجرت پیامبر( طول کشیده است.
محمد بن ابوبکر حنبلی (متوفای 751 قمری) مؤلف نقد المنقول ضمن رد تعیین مدت عمر دنیا، روایتی که عمر دنیا را هفتهزار سال برمیشمرد از مجعولات میداند و میگوید: اگر این حدیث صحیح بود همه میدانستند که از زمان ما (749قمری) تا قیامت، 251 سال باقی مانده در حالی که قرآن میفرماید: (یسألونک عن الساعة أیان مرساها قل إنما علمها عند ربی(؛ از تو درباره قیامت میپرسند [که] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد نک: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج10، ص197، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، قم 1404قمری.
برای مثال، سیوطی در کتاب الحاوی مینویسد: مدت عمر دنیا هفت هزار سال است و پیامبر( در اواخر هزاره ششم مبعوث شده، یعنی در نیمه دوم این هزاره.