چکیده:
تحصیل معرفت الهی از نظر غزالی از دو راه امکانپذیر است: طریق «تعلم» برای جوان
هوشمندی که به عالم و صاحبنظری مستقل دسترسی دارد و برای دیگران راه «سلوک» که در
آن فرد با مجاهدت و عبادت و قطع علایق و جذب رحمت الهی به حقایق عالم آگاه میشود.
از دیدگاه غزالی بر تمامی مردم تصدیق جزمی و تطهیر قلب از شک در ایمان واجب است،
اما اگر عدهای که به طور تقلیدی به حق معتقدند و تا حدودی از هوشمندی بهرهمندند،
درباره عقاید دینی دچار تردید شوند و یا با شنیدن شبههای قلبشان متأثر شود (بویژه
در دورانی که بدعتگذاران با القای شبهات، قصد فریب اهل حق را دارند) عدهای میباید
ـ بعنوان واجب کفایی ـ در علم کلام متبحر شوند و در حد ضرورت، ادله کلامی را برای
اینان مطرح نمایند. با این حال غزالی نقش متکلم را تنها حراست و حفظ عقاید مردم در
برابر بدعتها میداند، بیآنکه برای اعتقادات و ایمان متکلم عمق بیشتری قائل باشد.
در مقابل، عوام و کسانی که برای درک حقایق فطانت و هشیاری لازم را ندارند و به
حرفهای مشغولند، نباید به مباحث کلامی بپردازند. غزالی معتقد است این گروه را باید
با موعظه به سوی حق دعوت کرد و از مطالعه بر روی مباحث اختلافی درباره عقاید بر حذر
داشت.
غزالی ایمان به دست آمده از استدلالهای کلامی را ضعیف میداند و در عوض ایمان کسانی
را عمیق میشمارد که یا در کودکی از راه آموزههای شنیداری و متواتر ایمان مستقر
یافتهاند یا پس از بلوغ ایمان را تجربه کردهاند و با ملازمت بر عبادت و ذکر آن را
کامل نمودهاند و انوار معرفت در قلبشان متجلی شده است. در مقاله حاضر دیدگاههای مختلف غزالی درباره علم کلام مورد تأمل و
بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"گرچه غزالی با این تشبیه درصدد است بگوید اگر اهل بدعت نبودند اصلا به وجود متکلم نیازی نبود، اما او خود در «الاقتصاد» آن گاه که مردم را به چهار گروه تقسیم میکند در شرح حال گروه سوم ـ که تنها برای آنها پرداختن به علم کلام را تجویز نموده ـ احتمال داده است که از میان اهل ایمان برخی که فطرتا فطن و هوشمندند از ناحیه خودشان به اشکالاتی برخورد کرده و در اعتقاداتشان تردید ایجاد شود.
درباره دومین عیب علم کلام از نظر غزالی ـ به تعبیر مؤلف کتاب «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» باید گفت اگر مباحث کلامی برای گروهی که جز به ضروریات و اولیات به چیزی تسلیم نمیشوند، نفعی اندک دارد، برای همین گروه جز کلام، (که لابد غزالی تصوف و عرفان را به جای آن پیشنهاد میکند)، چه نفعی میتواند در بر داشته باشد؟ اگر غزالی کلام را به این جهت ناقص میداند باید مشخص نماید که بر فرض قبول رأی او، چه جانشینی برای آن در نظر گرفته است؟ اگر برای کسی تنها برهان اعتبار دارد و حتی کشف تناقضگوییهای مخالفان و یا التزام ایشان به لوازم آرای خود بیفایده است حتما راههای دیگر چون کشف و شهود و اعتماد به نقل کمتر قابل توجه است."