چکیده:
نوشتار حاضر می کوشد مسئله نفس را از دیدگاه علامه طباطبایی با بهره گیری از شیوه ی توصیفی ـ تحلیلی، مورد بررسی قرار دهد و مسائلی چون حقیقت نفس، تجرد نفس، مراتب نفس و رابطه نفس و بدن از دیدگاه ایشان را روشن سازد، سپس با توجه به دیدگاه های وی، برخی از دلالت های تربیتی آن را تبیین نماید. با توجه به مبانی نظری علامه در شناخت نفس، برخی از دلالت های تربیتی آن عبارت است از: اصالت بعد معنوی انسان در برابر بعد مادی و تقدم رتبی تزکیه بر تعلیم؛ جاودانگی و فناناپذیری نفس و مادام العمر بودن امر تعلیم و تربیت؛ تاثیر تکوینی علم و عمل در سعادت یا شقاوتمندی نفس؛ تاثیر ژرف کنترل هواهای نفسانی و خواهش های حیوانی بر شکوفایی قدرت شگرف نفس؛ ارتباط وثیق ظاهر و باطن و لزوم آغاز اصلاح و تربیت از ظاهر به باطن و ... .
This paper tries to investigate the issue of self from the perspective of Allameh Tabatbaie using descriptive−analytic approach. In doing so، the issues such as the reality of self، abstraction of self، levels of self، and the relation between self and body are clarified; then، some of the educational implications، as followed، are elucidated: authenticity of spiritual aspect against material aspect ، priority of refinement over education، eternality and immortality of self and everlastingness of education، genetic effect in happiness and unhappiness SHAGAVATMANID، deep effect of control of self sensual passions on flourishing the surprising power of self، the close relations between the esoteric and exoteric and the necessity of initiation and education from exoteric to esoteric to conscience، etc.
خلاصه ماشینی:
در میان مسایلی که در حوزه مباحث مربوط به علمالنفس بیش از مسایل دیگر نظر اندیشمندان، بهویژه فلاسفه را، به خود معطوف ساخته است، حقیقت نفس، تجرد نفس، چگونگی ارتباط نفس و بدن و مراتب نفس بوده است که توجه به نتایج این نظرات و تحقیقات، موجب ایجاد شناخت متفاوتی از انسان میشود.
لازم است متذکر شویم که نظریۀ معرفتالنفس علامه طباطبایی در بستر حکمت متعالیه و با استعانت از آیات و روایات متعدد پیریزی شده است، از اینرو، شایسته است پیش از تبیین معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی مبانی و پیشفرضهای فلسفی وی به طور کامل بازکاوی و تبیین شود، اما از آنجا که تبیین همه آنها در وسع نوشتار حاضر نیست، تنها اشارهای مختصر به برخی از آنها میشود و به این نکته بسنده میکنیم که نظریۀ علامه دربارۀ «معرفت نفس» بر مبانی متعددی چون «اصالت وجود»، «تشکیک وجود»، «اتحاد عاقل و معقول»، «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس»، «حرکت جوهری» و «علم حضوری نفس به خویشتن» و...
9. توجه به تربیت افراد دارای نقص جسمانی (با تأکید براصیل بودن بعد نفسانی انسان) بر اساس این مبنای علامه (1417ق، ج7، ص130) که تمام حقیقت و هویت انسان به نفس و روح اوست و بدن با آنکه اتحاد و یگانگی با نفس دارد، با این حال به مثابۀ ابزاری است برای نفس و ارادۀ آن، این مطلب مهم و سرنوشتساز به دست میآید که رشد و تکامل انسان، صرفاً منوط به جسم سالم نیست یا به تعبیر دیگر تکامل انسان اصلاً منوط به بدن و جسم او نیست.