چکیده:
عنصر شخصیت در روایت داستان، مهمترین عامل طرح داستان است. داستان به وقایع مربوط به زندگی مردم میپردازد، بنابراین رماننویس بسته به نوع رمانی که می نویسد شخصیتهای داستانی خود را خلق می کند. محمود دولت آبادی از بزرگترین نویسندگان رئالیست ایراندر رمان ده جلدی خود "کلیدر" به آفرینش بیش از صد و بیست شخصیت زن و مرد و کودک میپردازد. تعدد شخصیتها در این رمان، آن را به بهترین منبع برای بررسی انواع شخصیتهای داستانی تبدیل کرده است. این مقاله بر آن است تا شیوهها و شگردهای شخصیتپردازی و انواع شخصیت را در رمان "کلیدر" بررسی نماید.
خلاصه ماشینی:
"الف-8) معرفی شخصیتها توسط شخصیت نویسنده-راوی این شخصیت در کتاب رمان درخت هزار ریشه با اصطلاح شخصیت ژنریک آمده، تعریف دقیقی از آن داده نشده است، اما در مجموع شاید بتوان گفت شخصیت ژنریک، در رمانهایی با زاویه دید سوم شخص ظاهر میشود، شاید بار اول همان راوی به نظر برسد اما شخصیتی است که یکباره ظاهر میشود شخصیتهای دیگر را مخاطب قرار میدهد، راهنمایی و دلسوزی میکند اما ماهیت و جنسیت و ویژگیهای دیگرش آشکار نمیشود، گویا خود خود شخصیتها یا راوی یا نیرویی است در درون هر شخصیت که یکباره از آنها خارج میشود و وجودیمستقل مییابد و مستقیما او را مخاطب قرار میدهد در این حال فعلها، دوم شخص مفرد میشوند (شهپراد، 1382: 226).
چند شخصیت نوعی در کلیدر وجود دارند که به خوبی خصلتهای گروه خود را نشان میدهند، از آن رو که زمان داستان در دهه بیست در روستا جریان دارد برخی از شخصیتهای نوعی آن متعلق به ادبیات روستا است، این شخصیتها از طبقات مختلف نظام ارباب و رعیتی، یعنی: ارباب، روستاییان و ژاندارمها انتخاب شدهاند، بابقلی بندار نماینده اربابان روستایی، و آلاجاقی نماینده اربابان ردهبالاتر (اربابان شهری) هستند، تنها شخصیتی که ابتدا نوعی به نظر میرسد ولی بر خلاف عملکرد گروه خود عمل میکند سرگرد فربخش است که با گلمحمد همکاری و ویژگیهای گروه ژاندارمها و مامورین حکومتی را نقض میکند."