چکیده:
مسئله گناه اولیه پس از پولس رسول، نخستین بار به وسیله قدیس آگوستین مورد بحث و بررسی کلامی قرار گرفت. به نظر او، انسان به دلیل گناه اولیه آدم و حوا گناهکار است و تنها لطف و عنایت الهی است که انسان را به سوی خیر هدایت میکند. این مقاله با روش نظری و مطالعه تورات و انجیل درصدد تبیین دقیق این نظریه و بررسی آن با توجه به دیدگاههای برخی متکلمان و فیلسوفان است. این تحقیق نشان میدهد با اینکه در عهد قدیم و جدید، اثری از تعلیم آموزه گناه نخستین وجود ندارد، با این حال امروزه، بسیاری از فرقههای مسیحی در خصوص فراگیر بودن گناه آدم اتفاقنظر دارند. از نگاه آنان، نهتنها پیامبران الهی در گناه اصلی شریک هستند، بلکه تمامی کودکان نیز از بدو تولد گناهکار به دنیا میآیند. پولس رسول و دیگران از نظریهپردازان آن هستند. درحالیکه علامه طباطبائی و دیگران از منتقدان جدی این آموزه میباشند.
After saint Paul، Saint Agustin investigated the question of original sin for the first time. In his view، due to the fact that the original sin was committed by Adam and Eve، man is considered sinful and it is only through kindness God's and divine favor that he is guided towards good. This paper، seeks to address this question theoretically and carefully by referring to the Gospel and Torah، taking in to consideration the standpoints of some theologians and philosophers. This paper concluded that although، there is no trace of original sin in the Old and New Testament، many Christian sects agree upon the universality of Adam's sin today. According to them and to Poles and the others، not only all divine prophets share the original sin، but also every child is born sinner. Allamah Tabataba'i and others criticize this theory.
خلاصه ماشینی:
"به نظر او، انسان به دلیل گناه اولیه آدم و حوا گناهکار است و تنها لطف و عنایت الهی است که انسان را به سوی خیر هدایت میکند.
بنابراین، عقیده مسیحیت دربارة گناه آدم و آثار آن، عقیدهای ناصواب و بدون پایه است و موضوع عفو و آمرزش الهی را برای قرون متمادی و نسبت به کثیری از انسانها، انکار میکند.
جان لاک در کتاب تفسیر و یادداشتها در باب رسائل قدیس پولس، پس از نقل این فقره «همانطور که بهواسطة عمل یک انسان، یعنی آدم پدر همة ما، گناه آلوده به عالم وارد شد، و مرگ، گریبانگیر او شد، و اعقاب آدم از این رهگذر فانی شدند» میگوید: «پولس در اینجا از کنایه بهره برده است و منظور این است که همانگونه که بهخاطر نافرمانی یک نفر عدة زیادی به حالت فناپذیری که حالت گناهکاران است، محکوم میشوند، همینطور با اطاعت یک فرد، تعداد زیادی پرهیزگار خواهند شد و دوباره به زندگی دنیا برمیگردند چنانکه گویی اصلا گناهکار نبودهاند (Locke, 1987, p.
بنابراین، از نظر کانت شر فطری و بنیادی در سرشت انسان صرفا به این معناست که تا آنجا که میتوانیم بگوییم، همه و هر انسانی بهوسیلة عمل آزادی، ناشی از اختیار نفسالامری تمایلی به لحاظ اخلاقی شر برای انجام عمل شر برای خود آورده است.
8. از نظر کانت، شر فطری و بنیادی در سرشت انسان صرفا به این معناست که همه و هر انسانی بهوسیلة عمل آزادی، ناشی از اختیار نفسالامری تمایلی به لحاظ اخلاقی شر برای انجام عمل شر برای خود آورده است."