چکیده:
از موضوعهای مشترک قابل بررسی میان امامیه و مسیحیت کاتولیک، ضرورت «فیض» یا «لطف» خداوند برای دستیابی انسان به سعادت و نجات است. در این راستا دو مذهب به اصل لطف خداوند توجه کامل دارند، اما طرحی که از آن ارائه میکنند، کاملا متفاوت است؛ بهگونهایکه امامیه در ضمن طرح قاعدة لطف، بر اختیار و ارادة آزاد انسان برای رسیدن به رستگاری تأکید میورزد، اما آیین کاتولیک در راستای طرح همهجانبة حمایت از آموزة فیض، بر ضعف و ناتوانی ارادة انسان، که بر اثر گناه نخستین سقوط کرده، برای رسیدن به سعادت تأکید میکند، و عامل تعیینکننده در امر نجات را فیض خداوند میدانند. مقالة پیشروی با رویکرد نظری و اسنادی تلاش میکند رابطة اصل «لطف» با «اختیار» انسان را در مذهب امامیه و آیین کاتولیک به روش تطبیقی واکاوی کند، و در ادامه نتایج اصلی بیان شوند. مهمترین نتیجة بهدستآمده آن است که جزء اخیر علت تامة اعمال ارادی انسان از نگاه امامیه، «اختیار» و از دیدگاه کاتولیک، «فیض» الهی است.
One of the common researchable issues between Imamiyyah and Catholic Christianity is the necessity of divine "grace" or "effluence" for man to achieve felicity and salvation. In this regard، these two sects pay complete attention to the principle of God's grace، with، no doubt، different presentations. While proposing the principle of grace، Imamiyyah emphasizes on man's choice and free will to achieve felicity. On the contrary، Catholic sect، along with an all-comprehensive scheme of the doctrine of grace، emphasizes on the weakness of man's will- who has descended due to the Original Sin- with regard to achieving felicity، and holds that divine effluence is the decisive factor in salvation. Using a theoretical-documentary approach، the present paper seeks to comparatively reanalyze the relationship between the principle of "grace" and man's "choice" from the view of Imamiyyah and Catholic sects. The most important research finding is that the last element of perfect cause of man's volitional acts is "choice" and " divine "grace" from the view of Imamiyyah and Catholic sects، respectively.
خلاصه ماشینی:
"در این راستا دو مذهب به اصل لطف خداوند توجه کامل دارند، اما طرحی که از آن ارائه میکنند، کاملا متفاوت است؛ بهگونهایکه امامیه در ضمن طرح قاعدة لطف، بر اختیار و ارادة آزاد انسان برای رسیدن به رستگاری تأکید میورزد، اما آیین کاتولیک در راستای طرح همهجانبة حمایت از آموزة فیض، بر ضعف و ناتوانی ارادة انسان، که بر اثر گناه نخستین سقوط کرده، برای رسیدن به سعادت تأکید میکند، و عامل تعیینکننده در امر نجات را فیض خداوند میدانند.
مهمترین دلیل اینکه شخصیتهایی مانند آگوستین، از نقش «اختیار» انسان میکاهند، و بر ضرورت فیض یا تقدیر ازلی و اراده الهی برای نجات تأکید میکنند، آن است که انسان از لحظه تولد، محکوم به گناه ازلیای است که از جد خود آدم به ارث برده، و دقیقا به همین دلیل، پس از هبوط آدم، اختیار و ارادة انسانها در گرایش به بدیها و ارتکاب آنها، آزاد است؛ اما او در انجام کارهای خوب برای رسیدن به رستگاری، از اختیار لازم و کامل برخوردار نیست.
نتیجه آنکه آیین کاتولیک با اینکه اختیار انسان را به همراه فیض الهی میپذیرد، بر این نظر اصرار دارد که انسان بهسبب گناه نخستین، قدرت و توان کافی برای برگزیده شدن و به سعادت رسیدن را ندارد (کتکیزم، ب 405- 406)، ازاینرو ابتکار عمل الهی در کار فیض، پیشقدم شده، زمینهسازی میکند و در نهایت موجب پاسخ اختیاری انسان میشود."