چکیده:
در این مقاله به بررسی ارتباط بین مصرف سرانه انرژی و درآمد سرانه مبتنی بر فرضیه زیست محیطی کوزنتس برای1980 )با استفاده از یک مدل رگرسیونی انتقال ملایم پانل پرداخته - 13 کشور عضو اوپک در دوره زمانی ( 2008 شده است. همچنین، در رابطه مذکور متغیرهای دیگری همچون نسبت کالاهای صنعتی به کل صادرات کالا، نسبت واردات صنعتی به کل واردات کالا و نسبت ارزشافزوده بخش صنعت به تولید ناخالصداخلی نیز لحاظ شده است. نتایج بدست آمده نشان میدهند که کشش درآمدی برای تمام کشورها بین صفر و یک است، لذا میتوان مصرف انرژی را برای این کشورها یک کالای بیکشش تلقی کرد.همچنین، براساس نتایج بدست آمده فرضیه زیستمحیطی کوزنتس تایید میشود، به این ترتیب که ابتدا با افزایش درآمد سرانه، کشش مصرف سرانه انرژی افزایش مییابد و در مراحل بعدی و با افزایش بیشتر درآمد و گذر از حد آستانه کشش درآمدی مذکور U کاهش مییابد، لذا رابطه بین مصرف سرانه انرژی و درآمد سرانه در این گروه کشورها به صورت یک منحنی معکوس قابل نمایش است.
This paper investigates the potential threshold effects of the relationship between per capita Energy consumption and national income. Using a panel threshold regression model، we derive country-specific and time-specific income elasticity for 13 OPEC countries over the period (1980–2008). The results show that the income elasticity of energy consumption for these countries is less than 1. Furthermore، the relationship between energy consumption and income seems rather nonlinear، changing over time and across countries. We see a fall of elasticity when the income level increases. More precisely، it is an inverted-U-shaped curve، indicating that the fall is more important when the income level is relatively high.
خلاصه ماشینی:
com در اين مقاله به بررسي ارتباط بين مصرف سرانه انرژي و درآمد سرانه مبتني بر فرضيه زيست محيطي کوزنتس براي ١٣ کشور عضو اوپک در دوره زماني (٢٠٠٨-١٩٨٠) با استفاده از يک مدل رگرسيوني انتقال ملايم پانل پرداخته شده است .
همچنين ، براساس نتايج بدست آمده فرضيه زيست محيطي کوزنتس تأييد مي شود، به اين ترتيب که ابتدا با افزايش درآمد سرانه ، کشش مصرف سرانه انرژي افزايش مي يابد و در مراحل بعدي و با افزايش بيشتر درآمد و گذر از حد آستانه کشش درآمدي مذکور کاهش مي يابد، لذا رابطه بين مصرف سرانه انرژي و درآمد سرانه در اين گروه کشورها به صورت يک منحني U معکوس قابل نمايش است .
اين رويکرد از انعطاف پذيري بالايي در الگوسازي رابطه غيرخطي ميان متغيرها برخوردار بوده و در آن تغيير پارامترها در طول زمان به شيوه اي پيوسته الگوسازي مي شوند، لذا اين روش براي رفع ناهمگني بين کشورها و تشخيص ارتباط متغير بين GDP و مصرف سرانه انرژي در طول زمان يا رژيم هاي مختلف مناسب است .
همانگونه که در جدول فوق ملاحظه مي شود کشش درآمدي مصرف سرانه انرژي براي کشورهاي اوپک بين صفر و يک تغيير مي کند، لذا نتايج نشان مي دهد که مصرف انرژي در اين کشورها نسبت به درآمد بي کشش است .
در اين مقاله از يک مدل رگرسيوني انتقال ملايم مبتني بر داده هاي تابلويي براي تخمين ارتباط بين مصرف سرانه انرژي و درآمد سرانه واقعي براي ١٣ کشور عضو اوپک و در دوره زماني (٢٠٠٨-١٩٨٠) استفاده شده است .