چکیده:
صاحبان منابع مهم رجالی و دیگر علمای بزرگ رجال در مواضع متعددی در جرح و تعدیل برخـی از رجال حدیث ، اتفاق نظر ندارند، بلکه اختلافهایی جدی دارند. برای حل این اختلافها لازم است که ملاکهایی برای ترجیح اقوال رجالیون در مواضع اختلاف آنها در جرح و تعدیل یافت . بحث از این ملاکها و تحلیل آنها، هدف اصلی مقاله حاضر است . برخی ازملاکهای بزرگان رجال در این زمینه عبارتاند از: رجوع به شخصیت رجالی، کیفیت قول جارح و معدل، نحوة دسترسی جارح و معدل به احوال راوی، تقدیم قول جارح، جمع بین قول جارح و معدل(قول به تفصـیل )، تقـدیم قـول معـدل. نگارندگان در مقاله حاضر میکوشند تا با بررسی سابقه و مبانی این ملاکها و نیز بررسی مواردی از آنها، دربارة چند تن از رجال حدیث مورد اختلاف، نشان دهند که مبنای اصلی وضع ملاکهای مذکور «زیادتی علم » است و بر این مبنا نمیتوان یکی از این ملاکها را در همه موارد اخـتلاف در جـرح و تعدیل روات جاری دانست ؛ حتی در برخی موارد، مبنای «زیادت در علم و بیشتر بودن اطلاع» باعث میشود که این قاعدهها در جهت عکس اعمال شود.
خلاصه ماشینی:
١٨(خاقانی، ١٤٠٤ق ، ص٥٦) برای مثالی در این زمینه ، میتوان به سالم بن مکـرم اشـاره کـرد کـه نجاشـی بـه صراحت او را توثیق کرده است ١٩(نجاشـی، ١٤٠٧ق ، ص١٨٨)، امـا شـیخ طوسـی در فهرست ٢٠(طوسی، بیتا، ص٢٢٦) و نیز در استبصار٢١(همو، ١٣٩٠ق ، ج٢، ص٣٦) او را تضعیف کرده است ؛ البته باید خاطرنشان ساخت که مرحـوم خاقـانی٢٢ در رجـال خویش ، راه حل نهایی را در همه جا مراجعه به حال خود جـارح و معـدل و بررسـی آنها نمیداند، اما در بسیاری از موارد معتقد است که راهی جز بررسی خود جارح و معدل و بردن ملاک تـرجیح روی خـود آنهـا وجـود نـدارد؛ چنـانکـه خاطرنشـان میسازد: «پس ناچار باید به سوی ترجیح قول کسی که ضابط تر و عادلتر و آگـاهتـر است ، حرکت کنیم ...
»٢٨(فضلی، ١٤١٦ق ، ص١٦٦ـ١٦٧) البته باید خاطرنشان ساخت که این راه حل ، راه حلی نهـایی نیسـت و نمـیتـوان مدعی شد که در همه جا و در همه موارد تعارض، قول نجاشی مقدم اسـت ، زیـرا در عمل میتوان مواردی را یافت که این راهحل مورد اجرا نبوده است و توثیق برخی از رجالیون دیگر، بر تضعیف نجاشی تقدم مییابد؛ برای مثال، میتوان به داود بـن کثیـر الرقی اشاره کرد که نجاشی به صراحت او را تضعیف کرده است ٢٩(نجاشی، ١٤٠٧ق ، ص١٥٦) اما شـیخ طوسـی در رجـال او را توثیـق کـرده اسـت ٣٠(طوسـی، ١٤١٥ق ، ص٣٣٦) و شیخ مفید(١٤١٣ق ، ج٢، ص٢٤٨) و ابـن فضـال ٣١(بـه نقـل از ابـن داود حلی، ١٣٨٣ق ، ص١٤٦) او را توثیق کـردهانـد و بسـیاری از اصـحاب اجمـاع ماننـد حسن بن محبوب و ابن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمن و ابان بن عثمان از او نقل حدیث کردهاند و کشـی در جلالـت شـأن او، دو روایـت از امـام صـادقع آورده است ٣٢(طوسی، ١٣٤٨ق ، ص٤٠٢) و به نظر میرسد که همه اینها باعث میشـود کـه قول به وثاقت او بر تضعیف نجاشی مقدم داشته شود.