چکیده:
قلمرو جغرافیایی هر حکومت و انتخاب مرکزیتی مناسب برای آن میتواند ضامن استقرار قدرت و تداوم حاکمیت باشد، امری که به نظر میرسد در حکومت خوارزمشاهی (628-596 ه. ق) چندان مورد توجه قرار نگرفته است. خوارزمشاهیان که انتظار میرفت به یکی از بزرگترین حکومتهای تاریخ میانه ایران تبدیل شوند، با شکست از مغولان صحرانشین، جریان تغییرات تاریخ ایران را به مسیری دیگر هدایت کردند. آنها پس از شکست حکومت سلجوقی و تصرف بخش وسیعی از قلمرو ایشان، سعی کردند با برگزیدن حکومتی متمرکز راهی متفاوت از سلجوقیان برای بقای خویش بپیمایند. ولی انتخاب خوارزم به عنوان تنها مرکز قدرت و گسستن رشته پیوند با بخشهای داخلی قلمرو، زمینه عدم استقرار قدرت حکومت خوارزمشاهی و در نتیجه از هم پاشیدن سریع قدرت ایشان را فراهم ساخت. این مقاله سعی دارد رابطه موقعیت جغرافیای و انسانی پایتخت و ساختار قدرت را با توجه به منابع دست اول در حکومت خوارزمشاهی بررسی کرده و علل عدم استقرار قدرت سلسله خوارزمشاهی را در بی توجهی به پیوند شکل حکومت و انتخاب پایتخت مورد بررسی قرار دهد، امری که به نظر میرسد تا کنون مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
خلاصه ماشینی:
گرچه حکومت خوارزمشاهی تلاش زیادی برای گسترش قلمرو جغرافیایی و وسعت بخشیدن به حیطه قدرت سیاسی خود انجام داد ولی به نظر میرسد که این حکومت پیش از ایجاد استقرار و فراهم کردن بستر استمرار قدرت ، دچار انحطاط و سقوط گردید، مسئله ای که با حمله بی امان مغول خود را به تمامی نشان داد فرار سلطان محمد خوارزمشاه (٦١٧-٥٩٦ ه .
انتخاب شهر خوارزم به عنوان مرکز قدرت تا چه اندازه با ساختار حکومت خوارزمشاهی هم راستا بود و این گزینش چه پیامدهایی برای آنها به همراه داشت ؟ انتخاب شهر مرزی خوارزم به عنوان پایتخت با توجه به جغرافیای گسترده حکومت خوارزمشاهی و نیز عدم هماهنگی ساختار متمرکز قدرت با سیاست های توسعه طلبانه ایشان ، زمینه انحطاط حکومت خوارزمشاهی را پیش از استقرار آن فراهم کرد.
خلیفه عباسی با نگاشتن نامه و فرستادن پیام به همسایگان شرقی خوارزمشاه از جمله غوریان و قراختائیان و تشویق آنها به جنگ با خوارزمشاه زمینه را برای تبدیل شدن امپراتوری خوارزمشاهی به حکومتی محلی مهیا کرد تا سلطان محمد دل مشغول مرزهای شرقی پایتخت خود شده و دست از تسلط بر عراق عجم و بغداد بردارد (نسوی، ١٣٤٤: ٢٠-١٩؛ جوینی، ١٣٨٨، ج ٢: ٨٦؛ ابن اثیر، ١٣٧١، ج ٢٥: ٢٤١).
سلطان محمد که به لحاظ سیاسی مغلوب خلافت عباسی شده بود به تقویت شهر خوارزم به عنوان یک شهر علمی و دینی پرداخت و همان طور که پیش تر ذکر شد سعی کرد با دعوت از چهره های شاخص دینی، از خوارزم پایتخت دیگری برای جهان اسلام ایجاد کند.