چکیده:
مقالة حاضر به بررسی مقولة چندفرهنگگراییدر امضاجمعکن (2002)، اثر برجستة زیدی اسمیت، میپردازد. نویسندگان در پیپاسخ به این پرسش بنیادیاند که آیا اثر زیدی اسمیت بازتابانندة گفتمان «چندفرهنگگرایی»است یا آن را بهنقد میگذارد؟ بدین منظور، دو مفهوم «هویت» و «فضا» در رمان امضاجمعکنبررسی شده است. چنین استدلال میشود که اثر اسمیت بر آن است تا «ضد- روایتی» باشدکه با نمایش درهمآمیختگی مرزهای نژادی، مذهبی و فرهنگی، چندگانگی هویتی شخصیتهاو فروپاشی «کلان- روایتهایی» چون «تاریخ» و «قومیت»، گفتمان «چندفرهنگی» را بهچالش بکشد. این پرسمان از چندفرهنگگرایی و تلاش برای نمایاندن تناقضات آن، اما،چندان بنیادی نیست و خود دستخوش تناقض است، چرا که آبشخور اصلی چندفرهنگگراییگفتمان چیره انسانگرایی لیبرال است و نگاه زیدی اسمیت، مانند بسیاری دیگر ازنویسندگان غربی، در کل متأثر از همین گفتمان است.
خلاصه ماشینی:
آنچـه در گذشـته بـه مثــابة ویژگـی هـای انحـصاری قـومی ، جغرافیـایی و یـا نـژادی مطـرح بـود، در «چندفرهنگ گرایی » اخیر رنگ باخته است ، که ایـن امـر خـود حاصـل سـلطة گـستردة «نظـام سرمایه داری » بر جهان و جهانی شدن است و بدون از بین رفتن مرزهـا- اعـم از جغرافیـایی و فرهنگی - محقق نمی شود؛ در چنین نظام جهانگیر و جهانگستری ، هویـت ملـی و یـا قـومی ، جغرافیا و زمان رنگ می بازد؛ فرد عضو ناگزیر دهکدة جهانی مـی شـود و مـی توانـد دورتـرین مرزها را با پیشرفته ترین وسایل ارتباطی در کوتاهترین زمان ممکن درنوردد؛ اخـتلاط فرهنگـی و نژادی شتاب می گیرد؛ «چندگانگی » پدیدهای همه گیر می شود و تنـوع فرهنگـی ، بـه ویـژه در کانون امپریالیسم ، چنان با زندگی امروزی در هم می آویزد، که همگان را بـه «دموکراسـی »، بـه آیندهای فارغ از دغدغه های نژادپرستانه و خشونت های امپریالیستی امیدوار می کند؛ امیـدی کـه البته زود رنگ می بازد؛ چراکه در پس نقاب ظاهری تنوع فرهنگ ها و نژادی ، گفتمان «استعمار» است که همچنان بر چگونگی برخورد و ارزیابی گروه اقلیـت نظـارت دارد.