چکیده:
زن و شخصیت او از جمله موضوعاتی است که از دیرباز نظر نویسندگان و شاعران را به خود جلب کرده است. به نحوی که گاه با ابیاتی دلنشین زیبایی اش را وصف کرده و گاه در عباراتی نه چندان دلچسب به مذمتش پرداخته اند. متاسفانه ادبیات نظم و نثر گذشته ما بیشتر متاثر از جو حاکم با عینک بدبینی به زن نگریسته است.خواجوی کرمانی شاعر مطرح قرن هشتم و هومر آغاز گر حماسه غرب نیز در اشعار خود از زن غفلت ننموده و هر گاه با تندی بر او تاخته و زمانی به ستایشش پرداخته اند . هر چند مقایسه شخصیت زن در ایلیاد و سام نامه به دلیل تفاوت های فرهنگب با دشواری هایی روبروست.اما در این دو اثر ارزشمند زن بیشتر به عنوان موجودی فروتر از مرد انگاشته شده و صرف نظر از هلن زنان دیگر از این دو شاعر بیشتر بی مهری نصیبشان شده است . مقاله حاضر جایگاه زن درا در این دو اثر بررسی کرده با بیان شواهدی به نقاط اختلاف و اشتراک دو شاعر می پردازند.
Woman and her personality has been the matter that attracted writers and poets’ attention، so that her beauty has been sometimes described with agreeable verses and sometimes reproached by undesirable statements. Unfortunately، our past verse and prose literature considered woman pessimistically with the effect of current atmosphere.
Khajouy-e-kermani، the famous poet of the eighth century and Homer who was the beginner of the west epic poem talked about woman in their poems، sometimes both of them reproached her and sometimes praised her. Although the comparison of woman's personality in Iliad and Samnameh faces some difficulties due to the differences among cultures، these two valuable works have considered woman lower than man and these two poets unkindly behaved other woman except Helen. This article has investigated the place of woman in Iliad and Samnameh and discusses the differences and common points between these two poets by reasoning.
خلاصه ماشینی:
"چنین گفت موبد مر این داستان#که از دختر شاه بلخ آن زمان که سام یل آمد همی در وجود#برآورد هرکس به شادی سرود (خواجوی کرمانی،1386 ش:52) و برای زودتر به مقصد رسیدن،سام نیز چون برخی پهلوانان شاهنامه در ده سالگی دلاوری دشمن شکن میشود تا هم خیال شاعر را از جهت عاشق شدن راحت کند و هم مادری که حتی نامش نیز ذکر نشده با همه گمنامیاش از صحنه خارج شود.
شهی را که در پرده دختر بود#همانا که آن شه بد اختر بود (همان:230) کسی را که در پرده دختر مباد#و گر نیز باشد بد اختر مباد چو دختر بیاید بکش در زمان#که تا ناورد ننگ بر دودمان (همان:269) با این همه عشق سام و پریدخت برای ازدواج بوده و از مجرای اصلی خود که خواستگاری است شروع میشود.
»(همان:296) نکته مهمتر این که چنانچه پیشتر نیز اشاره شد چگونه است که سرداران یونانی که با لشکر جرار خود برای باز پسگیری هلن به تروا لشکر کشیدند،بعد تصاحب مناطقی از تروا بر سر تقسیم زنان به نزاع پرداختند.
همان دم که آگاهی آمد به شهر#که کشتند فغفور چین را به قهر چو غنچه پریدخت نسرین بدن#به خون در شد و چاک زد پیرهن فرو ریخت از چشم میگون شراب#ز بادام بر برگ گل زد گلاب همه خلق از آن ماتم دردناک#نشستند یک هفته بر روی خاک پریدخت و دیگر شبستان شاه#به یک هفته بودند بر خاک راه (خواجوی کرمانی،1386:707) هومر نیز بعد جنگ و ستیزهای فراوان بر سر زن و تقسیم زنان اسیر بین مردان غالب،برای خاکسپاری کشتگان از زنان کمک میگیرد."