چکیده:
مدیران برای تولید و حفظ مزیتهای رقابتی باید استراتژیهایی تدوین کنند که در آنها
تغییرات احتمالی در آینده نیزدر نظر گرفته شده باشد ــ و خود نیز همگام با شرایط
تغییر کنند. این مقاله ، برای فرمولبندی استراتژی ، با طرح مسائل مربوطبه یک رویکرد
غیرپویا شروع می شود و سپس چارچوبهای اولیه یک روش واقعیت ـ مبنا را پی ریزی می کند
که بتواند به مدیران در درک و کنترل مسیر زمانی عملکرد شرکتشان کمک کند.
خلاصه ماشینی:
"نقش منابع اصلی در موفقیت یک فراورده جدید انگیزهواحد ورودیهاو خروجیهاورودیها و خروجیهاواحدمنبعتبلیغ، در دسترس بوودن محصول، علاقه به فرأوردههای دیگرهزارنفر در ماهأگاه شدن مشتریان جدید، بی علاقه شدن مشتریانمردمعلاقه مشتریانتقاضای مشتریان، عوامل فروش، قیمت بهره برداری بهتر از فضای قفسه هاتعداد فروشگاه درماهافزایش شمار فروشگاهها کاهش شمار فروشگاههافروشگاهفروشگاههای عرضه کننده کالاحقوق و دستمزد، تلاش برای استخدام فشار کار، کارمزد فووشنفر درماهکارکنان تازه وارد استعفا داده هامردمعوامل فروش است ، از این رو درآمد حاصل از فروش محدوداست ، هزینه عوامل فروش و سایر هزینه های جنبی )از جمله هزینه آگهی بر میزان فروش می چربد.
بااین حال بعید است که این نوع شرکتها فقط متکی به رشد افواهی باشند، بنابراین احتمالا پیامدتلاش برای بازاریابی را نیز باید به این روند اضافه کرد )فرض کنید بر اثر بازاریابی ، هر ماه 100مشترک جدید به شمار مشترکان کنونی افزوده شود.
اما اگر قرار باشد از تلاش بیشتر نتیجه ای گرفته نشود، یعنی تمامی ظرفیت بالقوه جذب شده باشد، آنگاه این سوال پیش می آید که چرا برندکونمی تواند به سادگی از هر نوع تلاش )از قبیل تبلیغات ، آموزش برای فراهم ساختن ذخایر ومنابع جدید دست بردارد؟ پاسخ این است که اگر این گونه تلاشها دنبال نشود سطح ذخایر افت می کند،زیرا به طور مرتب از موجودی آنها کاسته می شود.
البته سودمندی این نوع اعتبارات ، در آینده )بلندمدت معلوم می شود زیرا با تغییر سطح منابع روندانباشت یا کاهش ذخایر آنها تغییر می کند )از قضایکی از مسائل نگران کننده همین موضوع است ،زیرا روز به روز مدیران ، زیر فشار بیشتر، بایددرآمدهای بیشتر را اعلام کنند و اگرچه تخصیص اعتبارات کوتاه مدت همواره میسر است اما این نوع اعتبارات اثر فوری بر سطح ذخایر و در نتیجه تاثیری بر عملکرد ندارند."