چکیده:
«قیصر امین پور» (١٣٣٨-١٣٨٦) یکـی از نماینـدگان برجسـتة ادبیـات انقـلاب و پایداری است . در دورة نخست شاعری امین پور (شعرهای دو دفتر تنفس صـبح و آینه های ناگهان ١) که همزمـان بـا سـالهـای جنـگ اسـت ، مـرگ و نمودهـای گوناگون آن از برجسته ترین مفاهیم شعر او به شـمار مـی رود. او در ایـن دوره از مرگ طبیعی سخن نگفته و از دو دید به مرگهایی که پـی آمـد جنـگ هسـتند نگریسته است : ١- از دید مـردم: در ایـن برداشـت مـرگ بـرای کودکـان و زنـان بی گناه، رویدادی تلخ شمرده می شـود و چهـرهای زشـت دارد کـه نشـاندهنـدة ددمنشی دشمن و ناپسندی جنگ است . ٢- از دید رزمندگان: از این دید، مـرگ یا همان شـهادت، ارجـی بسـیار دارد و شـاعر همـواره بـه شـیوههـای گونـاگون می کوشد تا چهرهای زیبا از آن بـه دسـت دهـد. در ایـن جسـتار پـس از روشـن ساختن دو دیدگاه یادشده، در دو بخش شهادت و شهید، شگردهای هنری قیصر امین پور را در پرداختن به مفهوم مـرگ از دیـدگاه دوم (شـهادت) از راه بررسـی استعاره و تشبیه و نماد - همراه با اشاره به برخی زیبایی های هنری شعر وی- باز شناساندهایم و در پایـان بـر پایـة آن دادههـا و شـناخت شـیوة ادبـی و دسـتگاه اندیشگی شاعر، از برخی سرودههای دیگر او رمزگشایی کردهایم .
Qeysar Aminpour (1960- 2007) is one of the famous representatives of Revolution and Resistance Literature. In the first poesy of Qesar Aminpour (poems of two books named Morning Breath and Sudden Mirrors) which are composed during war years، death and its different manifests are the most brilliant concepts in his poetry. He did not mention to natural death in this period and views war-caused deaths from two viewpoints: 1- people viewpoint: death is a disastrous event for innocent children and women and it has an abominable face which shows the brutality of enemy and the obscenity of war; 2- combatants’ viewpoint: death، i.e. martyrdom، has a sublime value and poet always tries to produce a beautiful manifest of death. After clarifying these mentioned viewpoints، we tried، in two sections of Martyrdom and Martyr، to introduce artistic methods of Qeysar Aminpour in dealing with Concept of Death from second viewpoint (Martyrdom) through Metaphor، Simile and Symbol- with mentioning to artistic beauties of his poetry- and finally we decoded some other of his poets based on these data and knowing his literary method and thinking system.
خلاصه ماشینی:
پس تصویرهای پیرامـون شـهادت، آگاهانـه از حـوزة مفـاهیم و پدیـدههـای زیبـا و خواستنی برگزیده می شود و اگر در جایی چنین نباشد، باید به دنبال انگیزة دیگر شـاعر گشت که او را ناگزیر ساخته تا از آن اصل چشم پوشی کند؛ مانند این بیت که کنایـة «در خون خود خفتن »، خشونت و بیم انگیزی مرگ را نشـان مـی دهـد (واجآرایـی «خ » نیـز - بی آنکه بخواهیم خاماندیشانه آن را به خودیخود رسانندة معنایی ویژه بدانیم - در همین راستا درنگ برانگیز است ) و به تنهایی دلپذیر نیست ؛ اما شاعر آن را بـرای بهـرهگیـری از آرایة «قلب مطلب » به کار گرفته تا پیام مصـرع دوم («خـون او نخواهـد خفـتن » در برابـر «میان خون خود خفت ») را برجسته سازد و سخن خود را بر پایة این آرایه استوار بدارد: هرچند میـان خـون خـود خفـت ، ولـی ســوگند کــه خــون او نخواهــد خفــتن (امین پور، ١٣٨٨: ٤٣١) می بینیم که خشونت تصویر نخست با زیبایی آرایة دیگر پوشانده مـی شـود.
به همانسان که در بخش سپسین جسـتار گفتـه خواهـد شـد، یکـی از تصـویرهای برجستة شعر قیصر دربارة شهید، «خورشید/ آفتـاب» اسـت و بـر همـین بنیـاد، قیصـر از شهادت به «غروب» (همان : ٤٣٨) یاد می کند و برای نشان دادن ارج شهادت (که به کنایـه در بیت زیر «پیراهن تازه» برای جان شهید شمرده شده)، آن را با بلندی آفتاب (در زبـان (8) شاعرانه : «با قامت آفتاب») می سنجد : پیـــراهن تـــازة تـــو را مـــی بایـــد بـــا قامـــت آفتـــاب انـــدازه گرفـــت (امین پور، ١٣٨٨: ٤٤٠) ب) شهید قیصر امین پور شهید را «عاشق » می خواند (همان: ٣٣٣ و ٤٥٧) و حتـی در شـعر «نـامی برای تو» پا فراتر نهاده و شهید را «عشق » نامیده است (همان: ٣٤٣).