چکیده:
مقاله حاضر ترجمه فصل ششم (1) از جلد هشتم کتابدرباره جنگ (2) است.نویسنده در
این فصل، ارتباط دو مفهوم جنگ و سیاست، که به دلایل گوناگون با زندگی اجتماعی
آمیخته شدهاند، را در سطح تصمیمگیریهای کلان جامعه مورد بحث و بررسی قرار داده
است.بطور کلی کلاوسویتس بر خلاف متفکران جنگ محور در سطح روابط بین الملل، عامل جنگ
را جزء ذات اجتماعی و به بیان دیگر یک امر دائمی در حیات جامه ندانسته، آن رابه
عنوان یک امر جایگزین (3) برای سیاست باید با تفکر و معیارهای اسلامی بررسی شود و
در پرتو آن، نظریات افرادی چون کلاوسویتس سنجیده و ارزیابی شود که بدین وسیله
پردختن به این مباحث را به اندیشمندان اسلامی پیشنهاد میکنم.
خلاصه ماشینی:
"البته واضح است که سیاست به معنی تعامل میان حکومتها و ملتها، تنها منشأ جنگ است، لکن ممکن است فرض شود که جنگ، این رابطه رامعوق میگذارد و آن را با شرایط کاملامتفاوتی جایگزین میسازد که همچ قانونی جز قانون خویش بر آن حکومت نمیکند، در حالی که بر عکس، ما مدعی هستیم جنگ صرفا ادامه همان گفتگوهای سیاسی است که ابزار دیگری بدان افزوده شده است و بطور عمده عبارتهمراه با روشهای دیگررا به کار میبریم زیرا میخواهیم روشن کنیم که جنگ به خودی خود روابط سیاسی را قطع نکرده، یا آن را به چیزی کاملامتفاوت تبدیل نمیکند.
اگر ما طبیعت واقعی جنگ را به یاد بیاوریم که ویژگی ممکن و شکل کلی هر جنگی اساسا باید در پرتو عوامل و شرایط سیاسی بررسی شده باشد در این صورت جنگ باید همواره به عنوان یک سازمان و اندام کامل که اجرای آن نتواننداز یکدیگر جدا باشند در نظر گرفته شود؛به گونهای که هر اقدام جزئی، به کل مجموعه کمک کند و خود از یک مفهوم اصلی ناشی شود.
امور سیاسی و نظامی فرانسه هیچگاه بدتر از هنگامی که برادران elsI-lleB و lueisohc edcuD مسئول آن بودهاند، نبوده است-گرچه هر دو سربازان خوبی به شمار میآمدند-اگر قرار است که جنگ کاملابا هدفهای سیاسی هماهنگ باشد و سیاست نیز با ابزار موجود برای جنگ متناسب شود، در آن صورت به جز موردی که دولتمرد و سرباز در یک فرد آمیخته شده باشد، تنها راه حل صحیح این است که فرماندهی کل را، عضو کابینه، مجسم کنیم تا کابینه بتواند در ابعاد اساسی فعالیتهای وی سهیم باشد، اما آن هم به نوبه خود، تنها زمانی شدنی است که کابینه(یعنی همان کابینه)در آستانه عملیات باشد به گونهای که بتوان بدون وقفه در هر زمینهای تصمیم گرفت."