چکیده:
کتاب حاضر مجموعه چهار مقاله از آثار داگلاس کلنر است که در چهار فصل به رشته تحریر درآمده است. در بخش نخست نویسنده میکوشد با مهارتی شگفتانگیز سیر تکوینی نظریه انتقادی را در ادوار مختلف با ریشهیابیهای گاه عمیق و گاه گذرا بررسی کند و به تجزیهوتحلیل رویدادها بپردازد. اگرچه در این بخش فرآیند تاریخی گهگاه از روند طبیعی خارج میشود و اطلاعات درهمی را ارائه میکند، در بخش دوم، روند تاریخی جنبه علمیتری به خود میگیرد. در اینجا نویسنده میکوشد بیطرفی و اعتدالگرایی برخی از نقادان تلویزیونی را در دهه ۱۹۶۰ زیر سوال برد و نظریات آنها را از لحاظ نظری توسعهنیافته و اغلب تقلیلگرایانه معرفی کند. بخش سوم به تشریح نقش و کارکرد صنایع فرهنگی میپردازد. در این بخش نویسنده صنایع فرهنگی را محور اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره قرار میدهد و در اینجا یادآوری میکند صنایع رسانهای در جوامع امروزی، هستی اجتماعی مردم جهان را تشکیل میدهند. او میگوید محصولات رسانهای قدرتها را بزرگ جلوه میدهند و نظامهای سیاسی را مشروعیت میبخشند و از این طریق دیگران را مرعوب و مخالفان را سرکوب میسازند. بخش پایانی کتاب هیچگونه سنخیتی با سه بخش قبلی ندارد، تحلیلی روزنامهنگارانه و بهغایت تکراری و نخنما همراه با برداشتهای شخصی و سوگیرانه است. درمجموع ترجمه کتاب بهجز برخی غلطهای چاپی بدون اغراق با مهارت بسیاری با عبارات ساده و دلنشین نگاشته شده است.
خلاصه ماشینی:
در این بخش نویسنده صنایع فرهنگی را محور اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره قرار میدهد و در اینجا یادآوری میکند صنایع رسانهای در جوامع امروزی، هستی اجتماعی مردم جهان را تشکیل میدهند.
در اینجا نویسنده سعی دارد مطالب را کمتر بهشیوه روزنامهنگارانه تشریح و تبیین کند؛ از اینرو میتوان گفت این بخش، نسبت به بخش اول کتاب، از مطالب علمی تازهتر و تجزیهوتحلیل دقیقتری از رویدادها برخوردار است؛ برای مثال، نظرات اندیشمندان انتقادی که از مکتب فرانکفورت نشأت گرفتهاند و غالبا جهتگیری نئومارکسیستی داشته، سیر منظمی را طی میکند و به مطالعات فرهنگی مکتب بیرمنگام میرسد و سرانجام با نغمهای نو بهوسیله اندیشمندان این مکتب همچون استوارت هال و دیگران دنبال میشود و نظریه جدیدی پیرامون اثرات نامطلوب محصولات فرهنگی عامهپسند ارائه میکند که پایهگذاران مکتب فرانکفورت نظیر آدورنو و هورکهایمر و غیره که کمتر به آن پرداخته بودند، ارائه کند.
کلنر در این بخش از کتاب ضمن تجزیهوتحلیل مکاتب فرانکفورت و مطالعات فرهنگی بیرمنگام، به کاستیهای این دو مکتب در تحلیل متون محصولات صنایع رسانهای در حوزه نظام تولید و توزیع، به اهمیت اقتصاد سیاسی و صنایع رسانهای عنایت خاصی نشان میدهد و به نقش فناوریهای نوین و چندرسانهایها از بلوری تا آیپادها و رادیویی ماهوارهای و تلاقی میان فناوری و اقتصاد در زندگی روزمره میپردازد.
بخش چهارم کتاب مطالبی است درباره تبلیغات سیاسی و نمایش رسانهای در جنگ علیه عراق: نقدی به شبکههای سخنپراکنی ایالاتمتحده.