چکیده:
داستان رستم و سهراب یکی از زیباترین داستانهای تراژیک شاهنامة فردوسی است که تاکنون با رویکردهای گوناگون هدف پژوهش قرار گرفته است. شخصیت سهراب در این داستان بهمنزلة قهرمان جستوجوگر/ قربانی، محور کنشهای داستانی است. جستوجوی بیفرجام او برای یافتن پدر که با الگوی رشد برای دستیابی به خویشتن/ فردیت در اندیشة یونگ قابل تطبیق است از ظرفیت فراوانی برای بررسی و تحلیل روانشناختی برخوردار است. در این مقاله نویسندگان با رویکردی تحلیلی به بررسی الگوی جستوجوی فردیت، برپایة نظریة فرآیند فردیت یونگ و چگونگی تطبیق این الگو با این داستان میپردازند و همچنین با تحلیل کنشهای شخصیت سهراب و دیگر شخصیتهای داستان برمبنای کهنالگوهای نقاب، سایه، آنیما، پیر خردمند و خویشتن، چگونگی پیمودن فرآیند فردیت در سهراب و علتها و عوامل بهانجامنرسیدن این فرآیند در آنها را بهمنزلة مسائل اصلی پژوهش تحت بررسی قرار میدهند. یافتهها نشان میدهد که داستان سهراب و سفر او به ایران در جستوجوی رستم، قابلیت تطبیق با کهنالگوی فرآیند فردیت یونگ را دارد. بررسی چگونگی این تطبیق نشان میدهد که سهراب در این مسیر با کهنالگوهای نقاب، سایه، آنیما، پیرخردمند و خویشتن روبهرو میشود، اما به دلیل غلبة نقاب، سایه و آنیمای منفی و عدم درک و دریافت پیامهای آنیمای مثبت و پیر خردمند قادر به انجام فرآیند فردیت و دستیابی به پدر/ خویشتن/ تمامیت نیست.
The story of “Rostam and Sohrab” is one of the most beautiful stories of Ferdowsi’s Shahnameh which has been studied on the basis of different approaches. Sohrab’s character in this story as the quester/victim hero is the core of actions in the story. His unsuccessful quest to find his father which is compatible with the pattern of growth to achieve the self/ individuation in Jung’s opinion has high capacity for being analyzed psychologically. In this article، based on an analytical approach، we survey the pattern of searching for individuation in this story according to the “Process Of Individuation” theory which is one of the most important theories of the great psychologist of the twentieth century، Carl Gustav Jung (1875-1963). We also discuss the quality of the process of individuation by Sohrab and the causes of his failure in this process as the main question of this research by analyzing the actions of Sohrab and other characters of this story in the light of Jung’s archetypes: persona، shadow، anima، the old wise man and the self. The results of this research show that Sohrab’s story and his journey to Iran in order to find Rostam is compatible with the “Process of Individuation” of Jung. Moreover، the analysis of the quality of this compatibility shows that Sohrab encounters with the archetypes of persona، shadow، anima، the old wise man and the self in his path but because of the dominance of persona، shadow، and negative anima and not understanding the massages of positive anima and the old wise man، he cannot complete the process of individuation and achieve his father/self/wholeness.
خلاصه ماشینی:
٢. سهراب در مسیر فرآ یند فردیت با کهن الگوهای نقاب ، سایه ، آنیما، پی رخردمنـد و خویـشتن روبه رو می شود، اما به دلیل غلبه نقاب ، سایه و وسوسـه هـای آنیمـای منفـی و عـدم درک و دریافت پیام های آنیمای مثبت و پیر خردمند، قادر به انجام فرآیند فردیـت و دسـتیابی بـه پدر/ خویشتن / تمامیت نیست و درنهایت نافرجام به دست رستم کشته می شود.
اگــر تنــدبادی برآیــد ز کــنج بــه خــاک افکنــد نارســیده تــرنج ستمگاره خـوانیمش ، ار دادگـر؟ هنرمنــد گــوییمش ، ار بــی هنــر؟ اگر مرگ داد است بیداد چیست ؟ ز داد این همه بانگ و فریاد چیـست ؟ (شاهنامه ، ٢/١٣٨٦: ١١٧) برای دریافت اهمیت این اشاره در براعت استهلال ایـن داسـتان مـی تـوان آن را بـا براعـت استهلال داستان های مشابه شاهنامه ازجمله داستان رسـتم و اسـفندیار یـا د اسـتان فـرود سیاوخش مقایسه و به راحتی مشاهده کـرد کـه در هـیچ یـک از آنـان مـرگ قربـانی جـوان (اسفندیار/ فرود) حتی به اشاره و به عنوان یک امکان "داد" دانسته نشد ه است ، اما چه عاملی سبب می شود که مرگ جوانی جویای پدر که ظـاهر داسـتان نیـز او را سـاده دل ، مهربـان و دوستدار پدر نشان می دهد، از همان آغاز از طرف سراینده آن ، دست کـم بـه یـک احتمـال ، «داد» تلقی شود؟ بررسی کهن الگوی جست وجوی فردیت در داستان تولد و سفر سهراب به ایران و تحلیل شخصیت او در چهارچوب نظریه فرآیند فردیت یونگ مـا را در یـافتن پاسـخ این پرسش کمک می کند.