چکیده:
مولانا جلال الدّین محمّد مولوی از عارفان و بزرگان این مرز و بوم است؛ وی کتاب گران سنگ مثنوی را برای آموزش و تعلیم مریدان و دیگر خوانندگان خویش به نظم در آورده است. سنایی نیز یکی از شاعران بزرگ و تاثیر گذار در ادب فارسی است. تاثیر سنایی بر شاعران پس از وی تا قرن ها باقی بود و باعث شد تا ادب فارسی راهی نو در پیش گیرد. لیک هم در مثنوی و هم در حدیقه با هزل هایی سخت زننده و گاه همراه با کلمات سست و رکیک روبرو می شویم.
در این جستار تلاش می کنیم تا ابتدا طنز و هزل را از دیدگاه برخی صاحب نظران تعریف کنیم و سپس این نکته را باز نماییم که مولانا جلال الدّین بلخی و حکیم سنایی منحصرا در جهت تعلیم و آموزش نکته های عالی اخلاقی و عرفانی از هزل و طنز سود جسته اند
خلاصه ماشینی:
نیز آن درزی که برای دوختن لباس، ابتدا پارچه را تکه تکه می کند: مرد خود زر می دهد حجام راچون گرانیها اساس راحت استو: پاره پاره کرد درزی جامه راکه چرا این اطلس بگزیده را می نوازد نیش خون آشام راتلخها هم پیشوای نعمت است (مولوی ،2:1364 / 1836- 1830) کس زند آن درزی علامه را؟بر دریدی چه کنم بدریده را؟ (همان : 4/ 2351 - 2348) همچنین وقتی که میخواهند ساختمان کهنهای را نو کنند، ابتدا باید آن را ویران کرد، تا بتوان بنایی زیبا و نو ساخت: هر بنای کهنه که آبادان کنندهمچنین نجار و حداد و قصاب نه که اول کهنه را ویران کنند؟هستشان پیش از عمارتها خراب همان: 2351 – 2350 ) گازرانی که قصد شستن لباسها را دارند، کارشان نقض کنندۀ همدیگر است، اما این اعمال ضد یکدیگر باعث نمی شود که به نتیجة مطلوب نرسند، بلکه به عکس لازمۀ آنکه اینان به نتیجة دلخواه برسند، همین اعمال ضد و نقیض است: آن دو انبازان گازر را ببینآن یکی کرباس را درآب زدباز او آن خشک را تر می کندلیک این دو ضد استیزه نما هست در ظاهر خلافی زآن و اینو آن دگر همباز، خشکش می کندهمچو زاستیزه به ضد برمیتندیکدل و یک کار باشد در رضا (همان : 1/ 3085 - 3082) برای رسیدن میوه، می باید شکوفه ها ریخته شود و تا این کار انجام نگیرد، نمی توان انتظار میوه داشت: چون شکوفه ریخت میوه سر کندچون شکوفه ریخت میوه شد پدید چون که تن بشکست جان سر برزندچون که آن گم شد، شد این اندر مزید (همان : 2931 – 2929 ) هر شکستی، سرآغاز درستی و پیشرفت است.