چکیده:
پولس را به علت نقش تأثیرگذارش در شکلگیری مسیحیت، مؤسس دوم مسیحیت نامیدهاند. شاید مهمترین حادثه در زندگی پولس، اتفاقی باشد که او را از دشمن مسیحیت بهیکباره به مبلغ پرشور آن تبدیل کرد. پولس علت این تغییر را مکاشفهای معرفی میکند که برای او در مسیر رفتن به دمشق رخ داده است. لوقا در کتاب اعمال رسولان، در سه قطعه متفاوت به بیان ماجرای این مکاشفه پرداخته است؛ اما این سه روایت، اختلافات مهمی با یکدیگر دارند. مقاله حاضر میکوشد تحلیلی از این اختلافات به دست دهد تا بتواند منشأ وجود این تفاوتها را نیز روشن کند. نویسنده به جای تمرکز بر پیشفرضهای الاهیاتی، با استناد به منابع تاریخی به تحلیل ادبی متن سه روایت میپردازد. به نظر نویسنده تحلیل سبک ادبی لوقا بهترین راه برای تبیین این مسئله است. او پس از طرح پیشینهای از بحث به بررسی این سه روایت و اختلافات موجود در آن میپردازد. در پایان، ویرایشها و تغییراتی را که لوقا در داستان رایج درباره پولس ایجاد کرده، کلید فهم اختلافات این سه روایت معرفی میکند.
خلاصه ماشینی:
"مضمون اعمال 9 اعمال 22 اعمال 26 (9) [حذف] [حذف] 10 آ (و من گفتم ای خداوند چه باید بکنم؟ [حذف] (10) برخیز و به شهر داخل شو و به تو گفته خواهد شد که چه باید کرد 6 10 ب (خداوند به من گفت برخیز و به داخل شهر برو و در آنجا به تو گفته خواهد شد تمام آنچه برایت مقرر است که بکنی) 16 آ (برخیز و بر پاهایت بایست) (11) آنان که همسفر او بودند، خاموش ایستادند؛ چون که آن صدا را شنیدند، لیکن هیچ ندیدند 7 9 (همراهان من نور را دیدند اما صدای آن کس که با من سخن گفت را نشنیدند) [حذف] (12) شاؤل از زمین برخاست و هنگامی که چشمانش را گشود نمیتوانست چیزی ببیند 8 آ 11 آ ([حذف: شاؤل برخاست] به سبب درخشش آن نور نتوانستم ببینم) [حذف] (13) (همراهانش) دستش را گرفته، او را به دمشق بردند 8 ب 11 ب [حذف] (14) و سه روز نابینا بود، و چیزی نخورد و نیاشامید 9 [حذف] [حذف] (15) خداوند [مسیح] به حنانیا دستور میدهد که به نزد شاؤل برود و بر او دست گذارد تا او بتواند دوباره بیناییاش را به دست بیاورد 10-14 [حذف] [حذف] (16) خداوند برای حنانیا از مأموریت پولس سخن میگوید 15-16 14-15 (حنانیا مأموریت را به پولس میگوید) 16بـ18 (خداوند مسیح در حین ظهورش بر شاؤل، با او از مأموریتش سخن میگوید) (17) حنانیا دستانش را بر پولس میگذارد و میگوید: «خداوند یعنی عیسی مرا فرستاد تا تو بیناییات را بازیابی و از روحالقدس پر شوی» 17 12-13 آ (حنانیا به نزد شاؤل میآید و میگوید: «ای برادر شاؤل بینا شو!») [حذف] (18) از چشمان او چیزی شبیه به فلس افتاد و او بیناییاش را بازیافت 18 آ 13ب (من بیناییام را یافتم و او [حنانیا] را نگریستم) [حذف] (19) آنگاه او برخاست و تعمید گرفت و غذا خورد و قوت گرفت 18بـ19 16 (حنانیا به شاؤل دستور میدهد: «برخیز و تعمید بگیر و نام خداوند را خوانده، گناهانت را با شستوشو پاک کن») [حذف] 2."