چکیده:
مزدک، انقلابی و اصلاحطلب روزگار ساسانی، در زمان قباد، شاه ساسانی علیه نظام فئودالی و بیعدالتی موجود در جامعه و همچنین زیادهخواهی ثروتمندان طبقة مرفه جامعه قیام کرد. او با بهرهگیری از نظام فکری خود، که برخاسته از برخی تعالیم زرتشتی و مانوی و اندیشههای انقلابی بود، موفق به ایجاد اصلاحات و تأثیراتی در روزگار قباد، شاه ساسانی شد. روند جنبش او به شکلی شد که برخی از مردم اصول اولیة او را نادیده گرفتند و با دست زدن به برخی رفتارهای ناهنجار، مقدمات انحراف جنبش او را به وجود آوردند. همین عامل سبب شد بعدها او را مروج نظام اشتراک در زن و دارایی و اشاعهدهندة افکار کمونیستی در ایران بدانند. مقایسة مزدک از یک سو با مارکس، به عنوان پدر کمونیسم مدرن، نشان میدهد که کلیت اصول اعتقادی مزدک گویا با اندیشههای مارکسیستی مارکس همخوانی ندارد و نظام فکری او با اندیشههای اشتراکی مار کس، به عنوان مبدع نظام مارکسیستی، سنخیتی ندارد. اگرچه شاید بتوان میان آیندة جهان از دیدگاه مزدک و یوتوپیای مارکس تشابهاتی پیدا کرد، اما جهانبینی مزدک و راه رسیدن او به جامعة مورد انتظارش با مارکس تفاوتهای اساسی دارد.
خلاصه ماشینی:
"مارکس از همان ابتدا معتقد بود وظیفة ما تفسیر جهان نیست، بلکه ایجاد تغییر در آن است و همین باور او باعث شد در ابتدای زندگی انقلابی خود، به کار روزنامهنگاری مشغول شود تا از این راه به بیان بهتر ایدههای انقلابی خود بپردازد.
این تفاوت عمده میان جوامعی که مارکس در آنها حضور داشت و تنها جامعة مزدک، از جمله موارد بسیار مهم اختلاف میان مارکس و مزدک است که در مطالعة تطبیقی اندیشههای هر دو شخصیت باید به آن توجه کرد.
در مقام مقایسة این بخش از بیانیه، با اصول اولیة مزدک، باید گفت مزدک نیز وجود طبقات نامتوازن اجتماعی و به دنبال آن بیعدالتی رایج، در جامعه را مهمترین عامل قیام خود میدانست، با این تفاوت که مزدک معتقد بود بعد از غلبه بر ستم برخی اشراف و گسترش عدل و داد، جامعه، منتظر رخداد دیگری نخواهد بود، در حالی که مارکس ضمن اینکه طبقه بورژوا را حاصل انهدام ساختار فئودالی موجود در جامعة کشاورزی میدانست، پرولتاریا را نیز به عنوان قطب متضاد، در مقابل آن قرار میداد (همان: 26).
نتیجه پس از این بررسی مختصر درباره زندگی و آرای مزدک و مارکس و تلاش در تبیین برخی اندیشههای آن دو و مقایسة آنها با یکدیگر، اکنون زمان آن فرا رسیده است که بار دیگر به مسئلة اصلی این پژوهش نگاهی بیندازیم؛ نگاهی که نه از روی تعصبات دینی و ملی و نه از روی بغض و کینههای کهن باشد؛ چراکه اگر چنین باشد هیچ دانشی به شکوفایی نمیرسد و هیچ حقیقتی بر تارک تاریخ نمایان نمیشود."