چکیده:
خاقانی یکی از شاعران بنام ادب فارسی در قرن ششـم اسـت ، بـه اذعـان همگان برای درک و دریافت معانی دشوار و پیچش های کـلام او، خواننـده باید به شناخت زبان رازآمیز و روح عناصر لفظی و معنوی و شـیوة بیـان وی مجهز باشد. وی که در تاریخ ادب زبان فارسـی ، شـاعری برجسـته و صـاحب سـبک به شمار می آید، قصایدش بـه جهـت ویژگـی هـایی چـون نـازکخیـالی هـای بی نظیـر، ترکیبـات بـدیع و شـگفت آور، التـزام ردیـف هـای دشـوار قابلـت بررسی از منظر نظریه های ادبی جدید ازجملـه صـورتگرایی (فرمالیسـم ) را منطقی می سازد. زیرا شگردها و فنونی که شـاعر، آگاهانـه در بیـان مقصـود خــویش بــه کــار مــی گیــرد، زبــان وی را از شــکل خودکــاری بــه مرحلــة برجسته سازی ارتقا می دهد و گرد عادت را از امـور و اشـیا کنـار مـی زنـد و منجر به بیگانه سازی (آشنایی زدایی ) می شود. در این مقاله تلاش شده است هرچند گذرا، زوایایی از هنر شـاعرانة وی بر اساس رویکرد صورتگرایی باز نموده شود. آنچه در این جستار بدان رسیدیم بـازگوی آن اسـت کـه شـاعر در بیـان خود سعی داشته است که معانی جدید خلق کند و اگر هـم ناچـار بـه تکـرار مضامین و مفاهیم گذشتگان بوده بـه زیـوری دیگـر از بیـان، کـلام خـود را می آراید و آنرا در هیات الفاظ و واژهها و تصویرسازیهای بدیع به صورت دیگر می نمایاند کـه ایـن جلـوهگـری رنگارنـگ را عمـدتا در حـوزة انـواع هنجارگریزیها به دست می دهد.
خلاصه ماشینی:
حسين حسن پورآلاشتي دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد چالوس 1 هنجارگريزي در قصايد خاقاني منصفان استاد دانندم که از معني و لفـظ شــيوة تــازه نــه رســم باســتان آوردهام (ديوان : ٢٥٨) چکيده خاقاني يکي از شاعران بنام ادب فارسي در قرن ششـم اسـت ، بـه اذعـان همگان براي درک و دريافت معاني دشوار و پيچش هاي کـلام او، خواننـده بايد به شناخت زبان رازآميز و روح عناصر لفظي و معنوي و شـيوة بيـان وي مجهز باشد.
به اعتقاد وي »بسياري از مسايل زيبايي شناسي ، امروز براي ما به سبب کثـرت اسـتعمال ، عادي شده و به همين دليل تأثير خود را از دست داده اند، امـا بـا غريـب سـازي مـي تـوان دوباره از آن ها استفاده کرد»(شميسا، ١٣٧٤: ١٥٨) و مي گويد: «هنر، ادراک حسي ما را دوباره سازمان مي دهد و در اين مسير، قاعده هاي آشنا و ساختارهاي بـه ظـاهر مانـدگار، واقعيت را دگرگون مي کند.
(تاديه ، ١٣٧٨: ٢١) هدف شاعر روشن کردن يک مفهوم و بيان مستقيم يک موضوع نيست بلکـه در يـک «رستاخيز واژگاني (The resurrection of the word) يعني «تمايز و تشخص بخشيدن به واژه هاي زبان »(شفيعي کدکني ، ١٣٥٨: ٦) مي کوشد تا ادراک حسي تازه اي ايجاد کنـد و مراتب شگفتي و لذت مخاطب را برانگيزد و اين ناشي از شيوة کاربرد زبـان يعنـي زبـان ادبي است که «آفرينش مخلوقي به نام شعر را به صورت حادثـه اي در مـي آورد کـه کـاملا متمايز و جدا از حوادث ديگر است .