چکیده:
با تأمل در ادعیه، زیارات و روایات مربوط به دو واقعه عاشورا و ظهور، درمییابیم که نهتنها مقابله با اهلبیت( _ بهویژه در واقعه عاشورا _ در همکاری میان دو جریان یهود و بنیامیه به عنوان دو روی یک سکه به نام حزب شیطان صورت گرفته، بلکه این همکاری و تقابل تا آخرالزمان و هنگام ظهور، ادامه یافته و در آن روز به پایان خوش پیروزی حزب الله میرسد. در این نوشتار، این مطلب به عنوان نمونه در بررسی دو جریان رسانهای هالیوود و به طور مشخص نقد فیلم «محمد رسول الله» (الرسالة) و هچنین جریان سیاسی و تاریخی نقل و انتقالهای خاندان بنیامیه تا امروز و به طور مشخص ظهور گروه تکفیری داعش پیگیری شده است.
Reflecting on the prayers، and Ziarat and traditions of the two events of Ashura and the Promised Emergence of Mahdi، we find similarities between some style of Jewish and the Umayyads in their cooperation to oppress - especially in the event of Ashura. We also find this party of Satan (evil) act as two sides of one coin and not only deal with Ahul Beyt - the prophet's family and Ashura but also persist in their oppression to the end of times when the promised emergence of Mahdi will only culminate the Hezbollah's victory as a happy ending. In this paper، we review as an instance the two Hollywood currents in the media and in particular the critique of the film "Muhammad Rasul Allah" (Al Resaleh) as well as political and historical transactions and rebirth of Umayyad- style dynasty to this day، and in particular the emergence of the terrorist group self-styled as Islamic Excommunicationist (Takfirist) group of Daesh or the self-proclaimed Islamic State of Iraq and Syria (ISIS).
خلاصه ماشینی:
بر این اساس باید بنیامیه را غاصبان اصلی موضوعی مهم در نزد انبیا و ائمه معصومین( دانست که از پس عاشورا نیز ادامه حیات و حضور داده و بر گناه خود تا روز ظهور پافشاری میکنند.
بنیامیه و صهیونیسم به عنوان یک جمعبندی اولیه از این مقدمات باید فرضیهای نهایی را به این صورت سامان داد که بنیامیه و یهود صدر اسلام یکی بوده و یا دستکم با هم ارتباطی تنگاتنگ داشتهاند و این همکاری را با یکدیگر و دشمنی را با دین خداوند تا ایجاد واقعه عاشورا به پیش برده و پس از آن نیز به این دشمنی ادامه داده و تلاش نمودهاند تا با خلق حوادث تاریخی و سرنوشتساز دیگر، جریان تاریخ را به نفع خود تغییر دهند.
در کنار این دو واقعه برخی نیز به داستان هولوکاست در جریان جنگ جهانی دوم به عنوان جزای دوم اشاره کردهاند که خوشبختانه امروزه دروغ آن برای همه جهانیان آشکار شده است؛ ضمن اینکه دکتر نجاح الطائی در تحقیقی ارزشمند به سه قتل عام ادعایی یهود یعنی داستان بختالنصر، حمله رومیان و ماجرای بنیقریظه پرداخته و هر سه را با ادلهای منتفی دانسته است (الطائی، 1423).
در بررسی تاریخی و سیاسی جزءنگرانه حوادث نیز بهرغم جدیت بینظیر این قوم در تحریف تاریخ و از بین بردن ردپای خود در آن، معناداری، هدفمندی و پیوستگی از عاشورا و حوادث صدر اسلام و بلکه از جریان خلقت انسان و دشمنی شیطان با او تا به امروز کاملا قابل مشاهده است.