چکیده:
این سوال همواره مطرح بوده که آیا مذهب شیعه در اروپا پدیدهای جدید و مربوط به قرون معاصر است و یا در طول تاریخ، ارتباط و تعامل تاریخی بین مکتب تشیّع و قارة اروپا وجود داشته است؟ شواهدی وجود دارد که تشیّع در اروپا یک پدیدة تاریخی است و از همان قرون نخستین اسلامی، تعاملات تشیّع و اروپا وجود داشته و حتی جنوب این قاره شاهد تاسیس دو سلسلة شیعی زیدی و اسماعیلی بوده است: «بنیحمود» در اندلس و «بنیکلب» در صقلیه (سیسیل). متاسفانه دربارة این دو دولت شیعی، پژوهش کمتری به چشم میخورد. نوشتار حاضر مقدّمهای بر شناخت یکی از دولتهای یاد شده به نام «بنیکلب» (Kalbids) است که بیش از یک قرن در سیسیل با مبنای تشیّع اسماعیلی حکومت داشت. فرضیة تحقیق حاضر این است: «دولتی که از سال 296 تا 427 در سیسیل از جانب خلافت فاطمی حاکمیت داشت حکومتی با مبانی و آموزههای شیعه بود و با همان مبانی، مدافع و مبلّغ کلّیت اسلام در این جزیره بود و در آن دوره، تمدن اسلامی نیز در این جزیره به اعتلای خود رسید و با سقوط این دولت شیعی توسط مهاجمان سنّی از شمال آفریقا، نه تنها به این دوران طلایی تمدن اسلامی در این جزیره پایان داده شد، بلکه اصل جزیره نیز از دست مسلمانان خارج شد و به تصرف نورمانها در آمد.» در این پژوهش، سعی شده است با استفاده از منابع دست اول تاریخی، شمایی از صقلیه قرن چهارم هجری در دورة حکومت محلی «آل کلب» و ویژگیهای شیعی این دولت ارائه گردد.
خلاصه ماشینی:
"فرضیة تحقیق حاضر این است: «دولتی که از سال 296 تا 427 در سیسیل از جانب خلافت فاطمی حاکمیت داشت حکومتی با مبانی و آموزههای شیعه بود و با همان مبانی، مدافع و مبلغ کلیت اسلام در این جزیره بود و در آن دوره، تمدن اسلامی نیز در این جزیره به اعتلای خود رسید و با سقوط این دولت شیعی توسط مهاجمان سنی از شمال آفریقا، نه تنها به این دوران طلایی تمدن اسلامی در این جزیره پایان داده شد، بلکه اصل جزیره نیز از دست مسلمانان خارج شد و به تصرف نورمانها در آمد.
حسن کلبی از آنجا که از خواص معز فاطمی به شمار میرفت، مدتی امارت را به دست فرزندش احمد سپرد و به «مهدیه» پایتخت فاطمیان رفت، ولی مجددا به صقلیه بازگشت و در سال 345ه با سازماندهی مجاهدان مسلمان، تهاجم مجدد رومیان را دفع کرد و آخرین پایگاههای مسیحیت در جزیره را تصرف نمود.
حسن صمصام پس از قتل اکحل، به گفتة ابن خلدون، مردم صقلیه از کاری که کرده بودند، یعنی یاری خواستن از المعز زیری علیه اکحل، پشیمان شدند و بر اهالی افریقیه (بربرها) شوریدند و قریب سیصد تن از آنان را کشتند و جماعتی را بیرون راندند و مجددا به کلبیان روی آوردند و حسن صمصام، برادر احمد الاکحل، را بر خود امیر ساختند.
» (ابن خلدون، ج3، ص298) این شرایط موجب قدرتطلبی سرداران سپاه گردید که برای حفظ قدرت خود، از یاری خواستن از کفار نیز ابایی نداشتند؛ چنانکه یکی از آنها به نام «ابن ثمنه» پس از بیرون راندن آخرین امیر کلبی، در رقابت با دیگر سرداران، از فرمانروای نرماندیها (روژه اول) کمک خواست و با لشکرکشی روژه، سراسر جزیره به تصرف نورماندیهای مسیحی درآمد."