چکیده:
مقاله حاضر به شناخت بهتر ادبیات داستانی ایران و آمریکا میپردازد. هدف آن تبیین ساختار روایتی داستانهای کوتاه هدایت و فاکنر است. سه داستان کوتاه(سه قطره خون، داش آکل، سگ ولگرد) از مجموعه آثار صادق هدایت و سه داستان کوتاه(یک گل سرخ برای امیلی، سپتامبر خشک، انبار سوزی) از ویلیام فاکنر انتخاب شد؛ سپس با در نظر گرفتن ویژگیهای داستانهای کوتاه میزان توجه هدایت و فاکنر را به عناصر داستانی در داستانپردازی مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله شیوه صادق هدایت و ویلیام فاکنر در داستانگویی، شخصیتپردازی، پیرنگ، گفتوگو، زاویه دید، صحنهپردازی، لحن و درونمایه بررسی شده است.مقاله حاضر به شناخت بهتر ادبیات داستانی ایران و آمریکا میپردازد. هـدف آن تبیـین ساختار روایتی داستان های کوتاه هدایت و فاکنر اسـت . سـه داسـتان کوتاه (سـه قطـره خون ، داش آکل ، سگ ولگرد) از مجموعه آثار صادق هدایت و سـه داسـتان کوتاه (یـک گل سرخ برای امیلی، سپتامبر خشک ، انبار سوزی) از ویلیام فاکنر انتخاب شد؛ سپس با در نظر گرفتن ویژگیهای داستان های کوتاه میزان توجه هدایت و فـاکنر را بـه عناصـر داستانی در داستان پردازی مورد بررسی قرار دادیم . در این مقاله شیوه صادق هـدایت و ویلیام فـاکنر در داسـتان گـویی، شخصـیت پـردازی، پـیرنـگ ، گفـت وگـو، زاویـه دیـد، صحنه پردازی، لحن و درون مایه بررسی شده است .
خلاصه ماشینی:
محدودیت و تنوع نداشتن شخصیت ها محدودیت شخصیت ها که در هر داستان کوتاه نقش ایفا میکنند، با حجـم آن رابطـه مستقیمی دارد، روشـن اسـت کـه در داسـتان هـای کوتـاه فرصـتی بـرای پـرداختن بـه شخصیت های متعدد وجود ندارد؛ به همین دلیل در داستان های کوتاه صـادق هـدایت و ویلیام فاکنر(سگ ولگرد، یک گل سرخ برای امیلی، سه قطره خون ) تعـدد شخصـیت هـا محدود است .
گاهی هدایت و فاکنر در داستان های (داش آکل ، سـگ ولگـرد، انبارسـوزی، سـپتامبر خشک ، یک گل سرخ برای امیلی) به جای شخصیت اصلی سخن میگویند و لحن جدی آن ها بر تمام داستان سایه افکنده است ؛ اما نوع گفت وگو در داسـتان کوتـاه «سـه قطـره خون » از نوع تک گویی درونی است که در ذهـن شخصـیت اصـلی داسـتان مـیگـذرد و خواننده در جریان افکار و آشفتگیهای روانی او قرار میگیرد.
گاهی این دو نویسنده مضمون مورد نظرشان را از زبان راوی در داسـتان هـای کوتـاه (سپتامبر خشک ، داش آکل ، انبارسوزی، یک گل سرخ برای امیلی، سگ ولگرد) یـا یکـی از شخصیت های داستانی در داستان کوتاه (سه قطره خون ) مطرح میکنند.
هم چنین به علت نبوغ صادق هدایت و ویلیام فاکنر در داستان گوئی ، شـیوه هـایی کـه نویسندگان رئالیستی برای خواندنیکردن داستان های خود به کار میگیرند در بسیاری از داستان های این دو نویسنده به کار رفته است ؛ از آن جمله میتوان به ایـن مـوارد اشـاره کرد: گزینش لحظه های خاص از حادثه ، تمایل بـه ایجـاز و کوتـاهی روایـت ، محـدودیت تعداد وقایع ، کمی تعداد شخصیت ها، محدودیت صحنه پردازی.