چکیده:
در متن نهج البلاغه واژگانی وجود دارد که تنها یک بار به کاررفته است ، ازاین رو میتوان آن ها را متفرد نامید، برخی از این واژگان در حوزه ی معنایی خود مترادف دارند، ولی هیچ یک از این واژگان مترادف ، نمیتواند در محور همنشینی کلام ، جایگزین واژه ی متفرد شود؛ چرا که واژگان متفرد در عین اشتراکات معنایی گاه در بافت کلام بار معنایی و مفهومی منحصربه فردی هستند که سایر واژگان همان حوزه معنایی این ویژگی را ندارند و گاه استفاده از آرایه های ادبی که از میان آن ها سجع ، استعاره و کنایه بیشترین کاربرد را دارد، باعث تمایز واژه ی متفرد و به کار رفتن آن در بافت کلام حضرت شده است . در این پژوهش درصدد هستیم با استخراج واژگان متفرد حوزه ی معنایی طبیعت ، چه از نظر معنا و مفهوم و چه از نظر ادبی که برجستگی بیشتری در بافت جمله دارند، به بررسی معانی آن ها با توجه به کتب لغت و شروح موجود و مقایسه ی هر یک از این واژگان با واژگان مترادف هم حوزه اش بپردازیم و با توجه به معانی به دست آمده ، تفاوت و فروق معنایی واژگان متفرد با سایر مترادفات در حوزه معنایی خاصش را در پی بررسی روابط معنایی بین آن ها ذکر کنیم . از این رهگذر به علت استفاده ی این واژگان متفرد در بافت کلامی مخصوص خود و گستره ی مفهومی خاص و منحصر به فرد هر واژه و ابعاد زیباییشناختی کلام حضرت دست مییابیم . از دیگر دستاوردهای این پژوهش این است که آشکار میشود. واژگان متفرد نسبت به واژگان مترادف هم حوزه ی خود، دارای بارمعنایی و مفهومی خاص و متمایزی هستند که آن ها را با سیاق و بافت کلامی خودشان در بالاترین حد هماهنگی قرار می دهد. ما در دستیابی به این اهداف از روش توصیفی تحلیلی بهره میبریم .
خلاصه ماشینی:
"تفاوت واژه ی «عسجد» نسبت به مترادفاتش حضرت علی (ع ) در این قسمت از خطبه ، به بیان شگفتیهای آفرینش طاووس میپردازند و برای بیان زیبایی رنگ پرهای طاووس از واژه ی «عسجدیه » استفاده میکنند، دلیل نخست استفاده از این واژه سجع هم آوایی است که واژگان «عسجدیۀ و زبرجدیۀ و وردیۀ» ایجاد میکنند که زیبایی این عبارت را دو چندان کرده است ، همچنین قبل از واژه ی «عسجدیۀ» کلمه ی «صفرة» به کاررفته که به معنای رنگ زرد است و بعد از آن واژه ی «عسجد» که به معنی زرد طلایی است قرارگرفته ، یعنی تناسب در رنگ رعایت شده است از کم رنگ به پررنگ یا از کم به زیاد که با عبارات هم سجع قبل از خودش یعنی «حمرة وردیۀ و خضرة زبرجدیۀ» کاملا متناسب است از سوی دیگر در بحث روابط معنایی بین این کلمات شاهد هستیم که «ذهب » هم بر طلا در حالت معدنیش اطلاق شده و هم بر طلای استفاده شده پس نسبت به سایر کلمات دارای شمول معنایی است اما واژه «تبر» دارای قیدی است و آن اطلاقش بر طلا در حالت معدنیش میباشد پس معنایش جزئیتر است اما واژه «عسجد» نیز دارای قید میباشد و آن استعمالش در مورد طلایی است که از حالت اولیه و معدنی خود تبدیل شده و درخشش چندین برابر گشته است بنابراین این دو واژه اخیر به نسبت ذهب نشان دار هستند از سویی حضرت چون به دنبال توصیف درخشش بال طاووس بوده اند واژه ای را برگزیده اند که همان طور که ذکر کردیم دارای قید خاص است که بر جنبه برتریش در امر درخشش نسبت به سایر کلمات ذکرشده دلالت دارد بنابراین حضرت استاد سخن هستند که در این بافت خاص از بین کلمات مذکور این واژه را برگزیدند."