چکیده:
ابونصر سراج اللمع را در رد شبهات صوفیستیزان و تثبیت مبـادی تصـوف و نشـان دادن مطابقت آن با کتاب و سنت به زبان عربی به رشتۀ تحریر درآورد. قرنها گذشت تاآنکه در قرن بیستم متن آن به زبانهای اروپایی درآمد و پس از آن با تأخیر به فارسی نیز برگردانده شد. اللمع دو ترجمۀ فارسی دارد. نخستین ترجمه که ناقص است و تنها شـش کتـاب اول اللمع را دربرمیگیرد، در ١٣٨٠ منتشر شد و ترجمـۀ دوم ، کـه کامـل اسـت . در ١٣٨٢ از سوی انتشارات اساطیر به طبع رسید. مقالۀ حاضر در نقد ترجمۀ دوم است .
Al-Loma’ fi al-Tasawwof, by Abu Nasr Sarraj-e Tusi, edited and annotated by Reynold A. Nicholson, translated into Persian by Mahdi Mahabbati, Tehran, Asatir, 2nd reprinting, 1388 A.H./2009.
Abu Nasr Sarraj wrote, in Arabic, the Al-Loma’ to repudiate the doubts expressed by anti-Sufis, strengthen the principles of Sufism and show its conformity with the Qor’an and Prophetic tradition. Several centuries passed until in the 20th century the Al-Loma’ was put into European languages, and belatedly into Persian. There are two translations of the Al-Loma’. The first translation, which is imperfect and contains only the first six books of the Al-Loma’ was published in1380 A.H./2001. The second one, which is complete, was printed in 1382/2003 by the Asatir Publishers.
The present article is a critical study of the second translation.
خلاصه ماشینی:
"روزی ترجمة آقـای محبتـی را ورق می زدم که چشمم به عنوان یکی از بابها افتاد، به این شرح : در شرح کلماتی که از بایزید نقل شده اند و بدان سبب ابومنصور در بصره او را تکفیر کرد و نیـز ذکر مناظره ای که بین من و ابومنصور در این باب شده است (محبتی ١٣٨٨: ١٣ و ٤١٥).
توضیح : آیا واقعا نیکلسون گفته که تصوف در قـرن دوم شـروع شـد و در قـرن چهارم به پایان رسید؟ آیا مترجم محترم خود متوجه نادرستی این سخن نشده است ؟ جملة انگلیسی را دوباره مرور می کنـیم .
مترجم محترم هر جا جملة دعایی رحمه الله به کار رفته گاه آن را عینا در ترجمة خـود آورده (بـرای نمونـه نـک: محبتـی ، ص ٦٥، س ١١؛ ص ٧١، س ١٣؛ ص ٧٢، س ٨؛ ص ٧٣، س ٢١)، گاه آن را ترجمه کرده (برای نمونه نک: همان ، ص ٧٠، س ٤) و در بیشتر موارد آن را حذف کرده است (برای نمونـه نـک: همـان ، ص ٧٥، س ٢٢؛ ص ٧٦، س ٢٦؛ ص ٧٩، س ١٠؛ ص ٨٠، س ١٨، ٢٢؛ ص ٨٢، س ١٧، ١٨، ١٩، ٢١، ٢٢، ٢٣، ٢٤).
مترجم محترم در مقدمة خود بر ترجمة اللمع می گوید: روش مترجم در این باره آن بوده است که مغز معنا را در زبان و دهان خواننده اندازد و در عین نگهداشت شیوة نثر مؤلف و پاسداری از روح کلام و عربیـت آن ، ترجمـه را در حـد توان با امکانات و اقتضاآت زبان فارسی همخوان و هماهنگ سازد و البته از اطناب مؤلف که گه گاه واقعا ممل است و برای روح مخل و مضل ، بپرهیزد (محبتی ، ص ٤٤)."