چکیده:
مرگ چیست و چگونه روی می دهد و سرانجام انسان پس از مرگ چه می شود؟ پاسخ به این سوال ها که از کهن ترین و دیرپای ترین سوال های فلسفی ـ دینی بشرند و با معناداری زندگی عجین شده اند، بستگی به ماهیت انسان دارد. سید مرتضی از متکلمانی است که گرچه تفسیری مادی گرایانه از انسان برمی گزیند و مرگ را نابودی می انگارد، به زندگی پس از مرگ اعتقاد راسخ دارد و در تبیین چگونگی برزخ و رستاخیز می کوشد. در این مقاله تلاش شده است نظر او دربارة ماهیت انسان و مرگ ، به دقت و تفصیل شرح داده شود تا درآمدی باشد برای بررسی چگونگی زندگی پسادنیوی از دیدگاه او که مجال و مقالی جداگانه می طلبد.
خلاصه ماشینی:
"پرسش اساسی زیر ریشه داشت : نخست این که آیا یک صفت می تواند قائم به مجموعه ای از اجزا ـــــــــــ فصلنـامــه ـــــــــــ باشد و دوم این که آیا از انضمام چیزی که دارای حیات نیست به غیر حی دیگر، مجموعه ای علمی پژوهشی برخوردار از حیات پدید می آید؟ (مرتضی ، ١٤١١ق : ١١٧) بعضی از آن ها، چون قاضی عبدالجبار و سید مرتضی ، به پیروی از ابوعلی و ابوهاشم جبایی ، با قبول این اصل که ممکن است اجزای کثیر با یک دیگر ترکیب شوند و هویت واحدی را بسازند، انسان را همین بنیه و ساختار تشکیل شده از اندام های گوناگون دانستند و بعضی دیگر، چون معمر و شیخ مفید، که منکر چنین پیش فرضی بودند و باور داشتند که هویت واحد انسان باید به ذات واحدی وابسته باشد، طرحی نو درانداختند: انسان جزء لایتجزی است ، اما نه جزء لایتجزای جای گرفته در قلب ، بلکه نوع دیگری از جزء لایتجزی که به تعبیر اشعری ، نامکان مند است و تماس و جدایی و حرکت و سکون و دیگر اعراض در آن راه ندارد (اشعری ، بی تا: ٣٣١ـ٣٣٢)."