چکیده:
امروزه پزشکی نوین و ورود تکنولوژی های پیچیده و جدید در حوزه مسائل انسانی ، دغدغه هایی را فراروی اندیشمندان علم اخلاق نهاده که کانون توجه آنها را بر مسایل اخلاق پزشکی معطوف کرده است . این اندیشمندان در تلاشند به موازات پیشرفت هایی که در حوزه پزشکی صورت می گیرد، مسائل اخلاقی و مهم تر از آن مبانی فلسفی اخلاق پزشکی از محوریت خاصی برخوردار گردد. در این بین نظام فلسفی حکمت متعالیه با ارائه ژرف ترین مبانی فلسفی که از منابع قرآنی و روایی بهره جسته است ، به پردازش مسائل اخلاق پزشکی پرداخته است . در پرتو آموزه های فلسفی همچون اصل حرکت جوهری ، قاعدة جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس ، مساله لبس بعد لبس ، اخلاق پزشکی از سامانی فلسفی و عقلانی برخوردار خواهد شد. با ابتنای اخلاق پزشکی بر مبانی فلسفی حکمت متعالیه سوای بهره مندی این حوزه از بنیادهای ژرف فلسفی ، به دو چالش عمده پزشکی نوین یعنی بحث «سقط جنین » و «اهدای عضو» پاسخی فلسفی داده می شود.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله اولین پژوهشی است که سعی دارد با استفاده از تحلیل آموزه های فلسفی حکمت متعالیه همچون اصل «حرکت جوهری » قاعده «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس » و مسألة «لبس بعد لبس » مبنایی فلسفی برای اخلاق پزشکی ارائه دهد.
نخست اینکه نویسنده با علم به اینکه قواعد متافیزیکی حکمت متعالیه جهت پاسخ دهی به امور جزیی بنا نهاده نشده است و در بخش نتیجه گیری مقاله نیز بارها و به انحا مختلف بیان شده است که وجهه همت ملاصدرا در حکمت متعالیه ارائه نظامی فلسفی برای امور مستحدثه و جزیی نیست ، بلکه اساس این نظام فلسفی ورود به عالی ترین موضوعات پیش روی بشریت همچون خداشناسی است ؛ لکن این امر مانع از این نمی شود که هیچ استفاده کاربردی و بشری از این موارد نمی توان کرد.
بنابراین در پرتو آموزه های دینی که حکمت متعالیه جهت پی نهادن بنیانی عقلی برای حرکت جوهری نفس و تحصیل تجرد - به عنوان آخرین حلقه جدایی از بدن - از آن ها بهره گرفته این چنین مستفاد می شود که آغاز انسان از مادة بی ارزشی چون نطفه شروع شده که در مسیر استکمال درونی خود از اعلی علیین نیز فراتر رفته و با عقل فعال متصل می گردد."