چکیده:
مجموعه داستانی آدمهای عوضی در واپسین روزهای ١٣٩٣ به بازار کتاب و نشر آمد. چنان که از عنوان کتاب برمی آید، مجموعه ای داستانی از شخصیت های گریزان از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی است . نوشته حاضر به نقد شخصیت پردازی و زبان پرداخته است . نویسندة این مطلب معتقد است در آدمهای عوضی نه تنها داستانی استوار بر اصول داستان نویسی خلق نشده ، زبان الکن و رکیک آن نیز نااستوار است .
خلاصه ماشینی:
"امــا پیــش از آن کــه بگذریــم ، بــد نیســت از دیگــر دســت اندرکاران تولیـد و مصـرف ادبیاتـی از ایـن دسـت نیـز یـادی کنیـم ؛ عواملـی کـه دسـت کمی از دوسـت شـکردهان خـود ندارنـد: نویسـنده ای کـه قلـم بـه صـدای او داده اسـت ؛ ناشـری کـه برایـش تریبـون ، بلندگـو و دسـتگاه ضبط وپخـش را فراهـم کـرده اسـت ؛ مأمـور مراقبـت از عفـت کلمـه ، هـم او کـه ناگهـان در کمـال عطوفتـی شـگفت انگیز از برچیــدن بســاط ایــن همســرایی نامــوزون چشــم پوشــیده اســت ؛ و جمعیتــی از خواننــدگان پرشــور کــه یــا به خیــال حمایــت از «ادبیــات مقاومــت »، یــا در جســت وجوی بهانــه ای بــرای تخمه شکســتن ، تقریبــا همــۀ نســخه های هرزنامــه را فی المجلــس پیش خریــد کرده انــد، آن هــم بــا چنــان ولعــی کــه پنــداری ١٣٣٥٠ گوش هاشـان را تیـزی هیـچ عربـده ای نمی خراشـد.
فقــط می مانــد یــک قضــاوت ســاده ، ولــی بســیار حیاتــی ، در ایــن بــاره کــه اصــلا مگــر ممکــن اســت همــۀ عوامــل دخیــل در بــازار ادبیــات به رغــم تمــام درگیری هــای تحت الفظــی خــود، این چنیــن برادرانــه هدفــی مشــترک را دوشــادوش یکدیگــر دنبــال کننــد؟ در ایــن صــورت ، چه طــور می تــوان گمــان کــرد کــه میــان تولیدکننــده و ناشــر فراورده هــای ادبــی از یــک ســو، و عوامــل ناظــر بــر نشــر ایــن فراورده هــا از ســوی دیگــر، هرگــز دعوایــی درگرفتــه باشــد؟ راســتی ، آیــا نقــد ادبــی را می تــوان بخشــی از «محوطــۀ محافظت شــدة روشـنفکری » انگاشـت ؟ محیـط حـوزة روشـنفکری را چـه مرجعـی تعییـن می کنـد؟ وجـه امتیـاز محافظـان خودگماشـته ، از محیط بانـان رسـمی ایـن منطقـه چیسـت ؟ علـت پاسـداری از ایـن حـوزه چیسـت ؟ آیـا ورود بـه محوطـۀ روشـنفکری ، پـاداش اســت یــا کیفــر؟ مجــرم در ایــن میــان کیســت : روشــنفکر یــا روشــنفکرنما؟ آیــا فحاشــی بــه وی قانونــا رواســت ؟ اگــر نــه ، چطــور می تــوان مظنونــان بالقــوه را بــا صدایـی در گـوش رس هزاروششـصدهفتصد نفـر بـه فحـش کشـید و چشـمکی هـم نثــار محافظــان کــرد؟ جایــگاه ایــن فحــاش شوخ چشــم کجاســت ؟ نکنــد او خــود محافظــی اســت روشــنفکرنما؟ یــا ..."