چکیده:
اغلب صاحب نظران اندیشه اسلامی معتقدند دین اسلام حداکثری است . با وجود ایـن ، درباره گستره مسائل دین ، اختلاف نظر قابل توجهی دیده می شود. رایج ترین دیدگاه در بین اندیشمندان متأخر، حداکثری بودن دین در محدوده تأمین سعادت انسان است ؛ ولی برخی پا را فراتر نهاده ، بر این اعتقادند که دین ، نه تنها عهده دار پاسخ گویی بـه مسائل مربوط به سعادت آدمی در عرصـه زنـدگی فـردی و جمعـی اسـت ، متـولی پاسخ گویی به همه مسائل مربوط به زندگی فردی و اجتماعی نیز هست . در این نوشـته ، از این رویکرد به «رویکرد حداکثری مطلـق » یـاد شـده و یکـی از مهـم تـرین ایـن رویکردها، یعنی نظریه استاد آیت الله جوادی آملی بررسی شده است . با توجه بـه گستردگی نظریات ایشان دراین باره ، تنها به بخشی از مهـم تـرین مبـانی ایشـان بسنده شده ، در ادامه ، ابهامات موجود در این نظریه به بحث گذاشته می شود.
Most of the pundits of Islamic thought believe that Islam religion is majority. However، there are significant controversies about the realm of religious issues. The most prevalent viewpoints among the recent scholars is majority of the religion within the range of human happiness but some of them go further and believe that religion is not only in charge of responding the problems related to human happiness in the individual and collective life، but also it is responsible to respond all problems related to individual and social life. In this paper، this approach has been called absolute majority approach and one of the most important of these approaches i.e. Ayatollah Javadi Amolis has been studied. According to his widespread views in this regard، only a main part of his principles are explained followed by discussing the ambiguities present in this theory.
خلاصه ماشینی:
"گستره دین اگر دین را «ما انزل الله » بر نبی قلمداد کنیم و حتی محتوای یافته های نبی با تکیه قوای ادراکـی وی را نیـز متن دین قلمداد کنیم ، در این صورت این سؤال مطرح می شود که گستره علوم ارائه شده به نبی ، تا کجاسـت ؟ آیا همه حقایق کلی و جزئی و نظری و عملی ، ثابت و متغیر، آن هم به گسـترة همـه آگـاهی هـایی کـه همـه انسان ها در طول تاریخ در همه ادوار و مکان ها به آن دست یابند، به صورت وحی بر پیامبر نازل شـده اسـت ؟ حتی آگاهی های جزئی یک فرد عادی در شرایط خاص تاریخی و جغرافیـایی نیـز جـزء وحـی اسـت ؟ در هـر صورت ، گستره علوم وحی شده به پیامبر تا کجاست ؟ همه انواع معرفـت ممکـن الحصـول بـرای بشـر و سـایر معارفی که تنها از طریق وحی قابل دستیابی است یا اینکه دامنه محدودتری داشته ، تنها مربوط به گزاره هـای کلی نظری و عملی و احیانا برخی مسائل جزئی است ؟ این موضوع ، از آن جهت حائز اهمیت است که در مقام تعمیم گسترة علم دینی به حوزه علوم تجربی طبیعی و انسانی ، بتوان به مرزبندی دقیق تری از گزاره های علوم اسلامی دست یافت .
ایشان از یک سو، محتـوای دیـن را محـدود بـه وحی می داند؛ ولی از سوی دیگر، همه انواع ادراکات معتبر را جزء معرفت دینی قلمداد مـی کنـد؛ درحـالی کـه بخـش قابل توجهی از این معرفت ، جزء ادراکات عقل از محتوای وحی نیست ؛ بلکه حاصل تأمل در عالم تکـوین اسـت ."