چکیده:
جواز انتحار در موارد تزاحم که ملاک اهم داشته باشد و نیز خودکشی در جایی که فرد مضطر و مبتلا به درد بی درمان است ،بعید به نظر نمی رسد زیرا آیات و روایات دلالت کننده بر حرمت انتحار یا منصرف از این موارد است و یا محکوم به ادله اضطرار و قاعده اضطرار بر خلاف نظر مشهور شامل این موارد میشود و عقل و سیره عقلا در مورد بحث حکم به مذمت انتحار نمیکند.
خلاصه ماشینی:
"ل ذلک Јعدوانا و ظلما،کسی که از روی عداون و ستم مرتکب قتل شود»دراین جمله حرمت قتل نفس را به صفت عدوان و ظلم مقید میکند؛ یعنی «لا تقتلوا انفسکم عدوانا و ظلما» با توجه به این که اصل و قاعده در قیود، احترازیبودن آنها است و نیز سیاق جمله شرط و جزاء «من یفعل ذلک عدواناو ظلما»،احترازی نبودن صفت عدوان و ظلم را نفی میکند، معنای آیه این است که اگر قتل نفس از روی عداوت و کینه و ظلم و ستم نباشد، اشکالی ندارد و به نظر میرسد،بر اساس فهم عرف ، نمیتوان کسی را که مثلا در اثر دردو رنج غیر قابل تحمل مرتکب خودکشی شده ،آن را مصداق قتل نفس از روی عدوان و ظلم شمرد و در صورت شک نیز، نمیتوان برای تحریم این نوع خودکشی استدلال به آیه نمود؛زیرا از قبیل تمسک به عام در شبهات مصداقیه است ؛چراکه برای اثبات عدوان بودن آن نمیتوان به این آیه استناد نمود.
ک : مظفر، اصول فقه ،ج ١، ص ٢٤٣) و همان که گفتیم در مورد بحث اگر انصرافی باشد،انصراف بدوی است و انصراف بدوی اعتباری ندارد و در صورت تردید در تحقق انصراف ، تمسک به اطلاق میشود، ولی میتوان در شمول اطلاق روایت ١ و ٢ نسبت به خودکشی در موارد اضطراری از جهت دیگری تردید نمود؛به این بیان که در روایت ١ و ٢ میفرماید: «کسی که قتل نفس عمدی کند جزای آن آتش جهنم است »، در روایت سوم علت آن راآیه «و لاتقتلوا انفسکم ..."