چکیده:
قلمرو اعتبار خبر واحد از مباحث مهم در معرفتشناسی دینی است. هرچند نتایج این بحث در دانشهایی چون تفسیر، تاریخ و کلام نیز کاربرد دارد، خاستگاه اصلی آن در علم اصول فقه است. نگرش رایج دانشمندان علم اصول آن است که خبر واحد، تنها در حوزه فقه معتبر است. علامه طباطبایی از مخالفان سرسخت اعتبار خبر واحد در تفسیر و معارف غیرفقهی است و به اعتقاد او، خبر واحد تنها در محدوده احکام شرعی معتبر است. وی در مواضع مختلفی از آثار خویش بهویژه تفسیر المیزان به این مبنا پایبند بوده، از خلال سخنان وی نیز میتوان چهار دلیل بر این مدعا اصطیاد کرد. او مفید علم نبودن خبر واحد، اثر شرعی نداشتن خبر واحد در تفسیر و معارف، محال بودن جعل حجیت در حوزه اخبار تکوینی و کثرت اخبار جعلی را دلایلی بر این مدعا ذکر کرده است. علامه اعتبار خبر واحد را در تفسیر، منوط به موافقت محتوای اخبار با قرآن میداند. در این مقاله، هر یک از ادله علامه بررسی و نقد شده است. به نظر میرسد ادله اقامهشده از جانب ایشان، وافی به مقصود نیست.
The field of validity of khabar-e vahed is counted among important discussions in religious epistemology. Though the effects of the discussion are used in such fields as exegesis، history and theology، its main place of use is usul-e feqh. Khabar-e vahed is commonly viewed by scholars of usul-e feqh to be valid in feqh only. Allamah Tabatabaea has severely opposed its validity in other fields than feqh. He has been faithful to this view in different places of his works including Almizan from which four reasons for has view may be found. They include khabar-e vahed`s lack of certain knowledge، its effectless status in exegesis and articles of faith، impossibility of causing certainty in naturally made news and maltiplicity of artificial news. He views the validity of khabar-e vahed in exegesis to be conditioned to its agreement with the Quran. In this paper، Allamah`s four reasons have been studied critically. The reasons do not seem enough.
خلاصه ماشینی:
"(همان: 220) وی علاوه بر اشکالهای یاد شده، دو اشکال دیگر را نیز به نظر فلاسفه وارد میداند که با مدد از شرح میر سید شریف میتوان آنها را چنین بیان کرد: الف) اینکه فلاسفه برای اثبات مطلوب خود، اختلاف بین نفوس را مطرح کردند، محل اشکال است؛ زیرا انسانها در نوع مشترک هستند و همانطور که خود فلاسفه مطرح میکنند، مساوات در ماهیت، اشتراک در احکام و صفات را لازم میکند.
(نراقی، 1369: 54 ـ 53) وی معجزه را پنجمین دلیل در میان ادله اثبات وجود برشمرده است و نهتنها معجزات، که کرامات انبیا و اولیا را نیز که از آنها با اصطلاح «امور غریبه» یاد میکند، دلایل عقلی روشنی در اثبات صانع حکیم برمیشمرد؛ اما از سوی دیگر، فخر رازی تنگنظرانه و با ارائه ایرادهای سهگانه، دلالت برهان معجزه را بر صدق دعوی نبوت به چالش میکشد (بنگرید به: فخر رازی، 1411: 195)که از سوی برخی پاسخ داده شده است؛ (سعیدی روشن، 1379: 95 ـ 91) ولی در کتاب الأربعین فی اصول الدین بهطور ضمنی این دلالت را میپذیرد (فخر رازی، 1406: 254) و در کتاب النبوات از آن با ذکر دلیل دفاع میکند؛ (بنگرید به: همو، بیتا: 107، 117، 131 ـ 120 و 160 ـ 159) هرچند به نظر وی، دلیل معجزه در اثبات نبوت پیامبر، دلیلی اقناعی و روانشناختی است، نه برهانی."