چکیده:
درحالیکه ژئوپلیتیک از علوم سیاسی بر آمده و پیدایش جغرافیای سیاسی را بنا نهاده است، گاه دیده میشود که علمی مستقل از هر دو دانش جغرافیای سیاسی و علوم سیاسی فرض میشود. یک بررسی اتیمولوژیک ثابت میکند که این دو توأماند و با افول ژئوپلیتیک در فردای جنگ جهانی دوم بود که دوران فراز جغرافیای سیاسی آغاز شد. به گفتۀ دیگر، شایان توجه است که مباحث ژئوپلیتیکی بهصورتی پراکنده در وادی مباحث علوم سیاسی سر بر آورده و قدیم شمرده میشود و جغرافیای سیاسی جدید است که با یافتن بدنه و محتوای فلسفی لازم در میانۀ قرن بیستم بهصورت یک علم مستقل و برخوردار از هویت علمی ویژه در آمد. نگارنده در آثار دیگرش آغاز جغرافیای سیاسی را در تحولات فکری سالهای نخستین دهۀ 1950 میلادی جستوجو کرده است که از بحثهای کموبیش همآوای ریچارد هارتشورن، ژان گاتمن و استیفن جونز حاصل شد. در آن سالها جهانیاندیشان یادشده فرا آمدن این اندیشه را نوید دادند که «حرکت» ایدهها فضا را دستخوش شکلگیریهای سیاسی میسازد. از بین سه جهانیاندیش یادشده، ژان گاتمندر بحثهای فلسفی که دربارۀ «دیالکتیک ژئوپلیتیک» مطرح کرده است، سخن از آن بهمیان میآورد که حرکت اندیشۀ سیاسی پویایی لازم را برای شکلگیری سیاسی فضای جغرافیایی فراهم میکند و این پویایی سبب میشود تا فضای جغرافیایی از نظر سیاسی،هم بهصورت ازهمگسیخته در آید و هم یکپارچگی یابد. وی سخن دربارۀ ازهمگسیخته شدن فضا را در فرایند یکپارچه شدن فضادر درازمدت مطرح کرده و به شیوۀ فلسفی ویژهای زیر عنوان دو اصطلاح آیکونوگرافی و سیرکولاسیونعرضه کرد و با این بحث جنبۀ دیالکتیک کاملا مشهودی به مفهوم سرزمین سیاسی داد و از این طریق توانست تولد جغرافیای سیاسی،بهعنوان دانشی مرتبط با جغرافیا و علوم سیاسی،ولی مستقل از هر دو،را واقعیت بخشد.
While it is a well-known fact that geopolitics is a subject of boardroom discussions that has been derived from the debth of political science, there are those who consider it to be an academic discipline, independent of both political geography and political science. Yet, an etymological review of the case proves that political geography must have gained prominance as a specialist field of academic subject subsequent to the decline in geopolitical debates in the post-world war II era. In his other publications, this author has defined the beginning of political geography as an independent branch of social sciences in the modern thoughts of early years of 1950s which was the outcome of a wave of more or less similar thinkings of Richard Hartshorn, Jean Gottmann and Stiven Jones. These thinkers argued that space is not static but dinamic, and movements help political shaping of the space. In other words, these political geographers (global thinkers) turned any the ideas of political geography being born in the depth of geopolitical debates into a reality.
From amongst these three thinkers, Jean Gottmann argues in his phylosophical theorisation of the dinamics of geopolitics argues that the dinamics of politicl thoughts have moved to facilitate realizaytion of the idea that political perspect of space can shape geographical arena by causing it to become both fragmented and unified politically. He argued this philodophical vew of political space in his works under two new theories: iconography and circulation and with these theories he qualified the concept of territory in a dialectical capacity and helped emergence of political geography in connection with both ‘geography’ and ‘political science’, but independent of both.
خلاصه ماشینی:
در مورد تعاریف علمی این مباحث باید دقت داشت : درحالی که علوم سیاسی قدیم است ، به معنای «به کار گرفتن علمی ابتکار از راه مطالعة مکاتب و نظریه های قدیم و جدید مربوط به امر کشورداری در چارچوب مدیریت حزبی داخل یک کشور، باید دقت داشت که جغرافیای سیاسی دانشی است که با ایجاد رابطه های پویا (دیالکتیک ) میان سه عنصر اصلی تشکیل دهندة کشور، یعنی «ملت »، «حکومت »، و «سرزمین » (مجتهدزاده ، ١٣٩٠: ٣٣ - ٣٦) به مطالعة مرزها و سازمان دهی سیاسی فضا (در درون کشور) می پردازد (مجتهدزاده ، ١٣٩٢ الف : ٨).
درحالی کـه اندیـشمندان جغرافیای سیاسی عبور از «جبر جغرافیایی » و فرا آمدن دنیای «اختیار» را در ژرفای جغرافیـای سیاسی می بینند و بروز فضای مجازی را در ژئوپلیتیک پیش بینی کرده اند، برخی از اندیشمندان در عالم سیاست دهة نخستین قرن ٢١ «پست مدرن » را در عبور از «اصـالت علـم » کـه ویژگـی دیالکتیکی عصر مدرن است ، می بینند برای رسیدن به اصالت اخـلاق (بـه بهانـة دموکراسـی و حقوق بشر).
جمع آمـدگان در اطراف اندیشه های ژئوپلیتیکی دولت های نومحافظه کار جورج دبلیو بوش در ایالات متحدة آمریکا در دهة اول قرن بیست ویکم ، و دولت کارگر نو به رهبـری تـونی بلـر در بریتانیـای آن دوران ، توجه نکردند که اربابان قدرت سیاسی در عالم واقعی ژئوپلیتیک «پست مدرن » را پایـان دوران اصالت علم دانستند و برای گسترش سـلطة خـود بـر جهـان در عـصر پـست مـدرن از «اصالت اخلاق » سخن به میان آوردند (بلر تونی ، سخنرانی شـیکاگو، ١٩٩١١٩٩١ Tony Blair, Chicago).