چکیده:
این مقاله به دنبال آن است که در چارچوب مطالعه ای تاریخی ـ تطبیقی، رویکردهای مطرح درباره رویارویی سنت و مدرنیته را در سه جامعه ایران، ترکیه و مصر به مثابه «سه منزلگاه مدرنیته» در جهان اسلام بررسی کند. هدف مقاله طبقه بندی و تبیین گذار و گفتمان های غالب در میان نخبگان ایرانی، مصری و ترک در مواجهه با مدرنیته و پیوندهای میان دگرگونی های عینی و تحولات ذهنی در این سه جامعه است. روش تحقیق مقاله مطالعه اسنادی و تاریخی و تحلیل و فراتحلیل تطبیقی آنهاست. این مقاله نشان می دهد سه جهان ایرانی، مصری و ترک به اعتبار اشتراک ها و افتراق های فرهنگی و تمدنی، تجربه های متفاوتی دربرابر مدرنیته داشته اند. نقد سنت، نه نفی آن، و نقد مدرنیته، نه نفی آن، ازجمله رویکردهای غالب اجتماعی و سیاسی در این سه جامعه بوده است که درمیان روشنفکران و اندیشمندان معاصر نیز نمایندگان شاخصی دارد.
وجه اشتراک این رویکردها در هر سه جامعه، تلاش برای پیشبرد فهمی گشوده و دموکراتیک از اسلام در جهان معاصر و وجه افتراق آنها، وجود، عدم یا ضعف نهادها و ساختارهای مدنی و سیاسی است، به گونه ای که بتواند پشتیبان و پیش برنده اندیشه ای گفت وگویی و انتقادی باشد. مسیری که سه جامعه ایران، مصر و ترکیه در حوزه نظر اجتماعی و کنش سیاسی از آغاز مدرنیته تا به امروز پیموده اند متفاوت است که این تفاوت را می توان برپایه جایگاه جامعه مدنی در آنها تفسیر کرد.
This papers aims to study the confrontation between tradition and modernity in the three countries of Iran، Turkey and Egypt، as three main sites of confrontation between modernity and Islam. The framework is historical and comparative and the objective is to categorize the main elite discourses of the Iranian، Egyptian، and Turkish elite in their confrontation with modernity as well as to map the relations between objective and subjective transformations in the three societies. The method of study is based on surveying the historical documents and conducting a meta-analysis on the results. The paper reveals different experiences of modernity in Iran، Turkey and Egypt as a result of their common or different civilizational and cultural bases. To criticize tradition without rejecting it and to criticize modernity without rejection is a common social and political approach in the three societies. Such approach has distinctive representatives in the contemporary intellectuals and thinkers. As a common characteristic، all three societies struggle for the development of an open، contemporary and democratic understanding of Islam and at the same time there are certain differences among them in the possession of powerful civil، social and political institutions for the development of a dialogic and critical thought. The trajectory of social thought and political action is different in the three societies، since the outset of modernity، the main cause of which could be traced in their different position and power of the civil society.
خلاصه ماشینی:
اگر آثار نویسندگان ایرانی و عرب را در قرن سیزدهم هجری با هم مقایسه کنیم ، میبینیم که هردو گروه درباره مسائل مهم اجتماعی و سیاسی ملت های خود بینش هایی یکسان ۳۹ داشته اند: ستودن پیشرفت های غرب در زمینه های مادی و معنوی؛ توصیه به تقلید یا اقتباس از راه و روش غرب در زمینه های سیاسی، اقتصادی، نظامی؛ مخالفت با خودسری فرمانروایان و ترجیح حکومت قانون و نظام نمایندگی در کشورداری؛ ناخشنودی از چیرگی خرافات بر ذهن مسلمانان ؛ و کوشش برای آشناکردن مردم با دانش های نو بخشی از این همسانیها در نخستین مراحل بیداری ایرانیان و مصریان است (عنایت ، ۱۳۶۳: ۱و۲).
درعین حال ، تفاوت های مهمی نیز در همین مرحله میان متفکران این دو جامعه مشهود است ؛ نخست آنکه طرح احیای فکر دینی درمیان اهل سنت پردامنه تر و مستمرتر از برنامۀ اصلاح اصول اندیشۀ سیاسی در میان عالمان شیعی ایران بود و دوم اینکه کوشش اندیشه ورزان مصری در اثبات هویت قومی خود و در مواردی برتری و امتیاز عرب درقیاس با تکاپوهای هویتی در ایران ظهور و بروز بیشتری داشت .
در فهم تاریخی هریک از این سه جهان اسلامی، وجوه خاصی از "اسلام " و "غرب " و چگونگی رابطۀ میان آنها برجسته شده است ؛ درعین حال ، تحولات پردامنۀ اجتماعی و سیاسی، ورود به عصر اطلاعات و جامعۀ شبکه ای، جهانیشدن و آثار ملی، محلی و منطقه ای و شکل گیری پارادایم های جدید توسعه ای موجب شده است که "تفکر اجتماعی" از دوگانه های مرسوم دوران گذار، نظیر مدرنیته و سنت یا سکولاریسم و اسلام فراتر رود و ضرورت مطالعاتی چون "پسااسلام گرایی" و "پساسکولاریسم " را در جوامع دست خوش تغییر در خاورمیانه مطرح سازد.