چکیده:
پس از انقلاب مشروطه کابینههایی که روی کار آمدند به علل مختلف با مشکلات عدیدهای مواجه بودند به گونهای که در طول 14 سال 51 کابینه و هر سه ماه یک کابینه میانگین تغییرات طی این دوره بوده که وضعیت خوبی را در دولتهای اوایل مشروطیت بیان نمیکند. علل داخلی و خارجی گوناگونی در این بحرانها سهیم بودند.
از نظر خارجی دخالت مستقیم و بی حد و مرز دولتهای استعماری از جمله دخالت روسیه و انگلیس در کلیه امور داخلی ایران و تعیین نخستوزیران مورد نظرشان در جهت تامین منافع و خواستههایشان کابینه ها را عملا به عنوان بخشی از ابزارهای اعمال حاکمیت استعمار در ایران بدل ساخته بود. با این وجود باید به عوامل داخلی نظیر تجربه نخست حکومت مشروطه و پارلمان، خودمحوری های شخصی و خانوادگی، گروه گرایی، ترجیح منافع خصوصی بر منافع عمومی و نابسامانی اشاره کرد. در نتیجه اقشار و گروههای مختلف نسبت به ساختار و عملکرد نظام مشروطه بدبین گردیده و بستر ذهنی و عینی ظهور یک دیکتاتور فراهم آمد. سرانجام رضاخان با اتکا به عوامل داخلی و خارجی و تا حدودی توانایی فردی توانست جریان حوادث را به نفع خویش به پایان برساند.
در این مقاله سعی میگردد علل و علائم بحران داخلی و خارجی در کابینههای ایران از انقلاب مشروطه 1285 ش تا کودتای سوم اسفند 1299 هـ.ش مورد بررسی قرار گیرد.روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای و آرشیوی میباشد.
Cabinets that have reigned after Mashrute revolution faced with several problems for different reasons، such that 51 cabinets have reigned during 14 years and one in 3 months were average changes of period that indicates no good situation in early Mashrute. Several internal and external factors played role in these crisises.
From external point of view، direct and unlimited involvements of colonical governments including Russia and England in all the internal issues of Iran and determining their intended prim minister in order to fulfill their profits and wants، practically، made cabinets as part of instruments of colonial authorship in Iran.
Nevertheless، it should be mentioned to the internal factors like the first experience of Mashrute and parliamentary authorship، personal and familian ego- centrism، groupism، preference of private advantages to the public and disturbance as aresult، different classes and groups became pessimistic toward structure and performance of Mashrute system and prepar objective and subjective substract for emergence of a dictator. Finally Rezakhan could end the event flow infavor of himself relying on internal and external factors and partially personal abilities.
In this article، it is attempted to examine internal and external crisises in Iranian Cabinets since Mashrute revolution in 1285 solar calendar to coupdetat of 3rd of Esfand in 1299 of solar calendar.the methodology is descriptive – analytic and based on library and archive method.
خلاصه ماشینی:
com علي آراسته کارشناسي ارشد تاريخ ايران اسلامي دانشگاه اصفهان واکاوي ريشه هاي بحران در کابينه هاي ايران (از انقلاب مشروطه تا کودتاي سوم اسفند) چکيده پس از انقلاب مشروطه کابينه هايي که روي کار آمدند به علل مختلف با مشکلات عديده اي مواجه بودند به گونه اي که در طول ١٤ سال ٥١ کابينه و هر سه ماه يک کابينه ميانگين تغييرات طي اين دوره بوده که وضعيت خوبي را در دولت هاي اوايل مشروطيت بيان نميکند.
در سال هاي اول مشروطيت ، يعني دوران عمر مجلس اول تا استبداد صغير ١٢٨٧- ١٢٨٥ هر چند سلطنت مشروطه به طور کلي در روش حکومت دولت ها اثر قابل توجهي نسبت به گذشته باقي گذاشت و مجلس اول هم تمايل شديد داشت تا قدرت قوه قانون - گذاري را بر قوه مجريه تحميل نمايد، ولي از آنجا که اصل تفکيک قوا منشاء طرز تفکر و تعصب خاص در کابينه ها شده بود، وزيران در برابر وضع سياسي جديد مجلس ، کوشش در افزايش قدرت و بالاتر قرار دادن قوه مجريه مبذول ميداشتند.
مراحل مختلف پرفراز و نشيب اين نظام سياسي نشان ميدهد که عوامل اجتماعي و سياسي و اقتصادي حاکم بر ايران باعث شده است که هيات دولت هاي متعدد و بيدوام با سرعت عجيب و تاسف باري يکي پس از ديگري تغيير کند و هر دولتي بدون اينکه زمان لازم براي اجراي برنامه و هدف هاي مطرح شده خود داشته باشد، زمام امور کشور را در دست گيرد.