چکیده:
این مقاله در پی آن است تا ضمن تبیین ویژگی های معناشناختی برخی آیات قرآن، با روش تحلیلی - توصیفی فرآیند مربع معنایی و نحوه شکل گیری آن را بررسی و تحلیل کند. یکی از مهم ترین نتایجی که در این پژوهش متصور می باشد؛ این است که اکثر نظریه های مطرح شده در این حوزه، نظریاتی هستند که ریشه در نقد و زبان شناسی غربی، دارند؛ اما نکته ی قابل توجه آن ا ست که بخش اعظم این نظریه ها، پیش تر در متون کهن مسلمانان، مطرح شده اند که در پژوهش های جدید، غالبا تنها اسامی آن ها تغییر یافته است، البته باید اذعان داشت که نظری ه پردازان جدید، در تکامل آ ن ها سهیم بوده اند.
خلاصه ماشینی:
همانطور که اشاره شد، در معناشناسی عمدتا از اصطلاح تقابل به جای تضاد استفاده میشود؛ زیرا تضاد صرفا گونهای از تقابل به حساب میآید و آن هم پایه و اساس مربع معناشناسی میباشد؛ بنابراین، برای روشنشدن مفهوم تضاد در این نظریه، به تبیین واژههای: تضاد، تقابل و تناقض خواهیم پرداخت که هر یک از این موارد در مفردات قابل بررسی هستند؛ زیرا شاید بتوان مهمترین مؤلفه در اجرای این نظریه را، مفردات دانست که در انتها، با توجه به یک رابطه معنایی و تضاد و تقابلی که با یکدیگر دارند، در مفاهیم کل آیه دخیل هستند؛ زیرا که همواره واژهها در خدمت معنای کلی جمله قرار دارند و بدون شک در متن بیعیب و نقصی چون قرآنکریم، هر کلمه با توجه به بار معنایی خاصی که القا میکند در مکان مناسب خود جایگرفته و به هیچوجه نمیتوان آن را از ساختار آیه حذف و یا با واژگان دیگر جابهجا کرد.
اگر تضاد در دو چیز باشد، مانند «و تحسبهمأیقاظاو همرقود »(کهف: 18)، طباق و اگر میان چند چیز یا وصف مقابل هم باشد، مانند آیات 9 و 10 سوره مبارکه شمس6 و آیات 5 تا 10 سوره مبارکه لیل7، از نوع تقابل یا مقابله خواهد بود؛ بنابراین، بهنظر میرسد، هر متنی که دارای یکی از انواع تقابل، طباق و تناقض داشته که بین واژگان تضادی برقرار باشد و بتوان هر یک از واژگان را نفی و نقض کرد تا به دیگری رسید، امکان اجرای نظریه مربع معناشناسی، در آن متن خواهد بود.