چکیده:
مقاله حاضر، چنانکه از نام آن پیداست، میکوشد تا در پرتو نگاهی تاویلی و فارغ از رویکرد تاریخ نگارانة ابوالفضل بیهقی ضمن بازخوانی ماجرای سیل غزنین و تاکید بر صحّت خبر مولّف با اشاره به حوادث قبل و بعد از این رویداد،جایگاه و ماهیت تاویلپذیر آن را در زنجیرهای از حوادث متوالی متن به نمایش بگذارد.هدف کلیتر این مقاله میتواند در نشان دادن امکانات بالقوه و کمابیش هر متن - اعمّ از ادبی و غیرادبی - برای بهدست دادن قرائتهای گوناگون از خود خلاصه شود؛ مشروط به اینکه قرائت مورد نظر از حمایت ضمنی و مستقیم عناصر قابل توجهی در متن مذکور برخوردار باشد.
خلاصه ماشینی:
» آنچه مقدمتا باید گفت این است که از نظر اغلب تحلیلگران معاصر در حوزه نقد ادبی، مهمترین دستاورد هرمنوتیک به عنوان یک رویکرد - اعم از شناخت شناسانه یا هستی شناسانه (احمدی، ١٣٨٣: ٩) - به رسمیت شناختن امکان قرائتهای مختلف از متنی واحد است (بلزی، ١٣٧٩، ترجمه عباس مخبر: ٧٩ و یا احمدی، ١٣٨٠: ١٦) به دست دادن قرائتهای گوناگون از یک متن همان است که از آن به تأویلگری نیز تعبیر کردهاند؛ با این شرط که تأویل را صرفنظر از معنای لغویاش که حکایت از بازگشت به یک معنای ثابت اولیه دارد، به عنوان قرائتی در عرض قرائتهای دیگر از آن متن تلقی کنیم.
(احمدی، ١٣٧٠: ٤٩٧) نکته دیگر این که همة متون بی استثنا تأویل پذیرند البته سطح و دامنة این تأویلپذیری بسته به ماهیت متن مورد نظر متفاوت است؛ هرچه ساخت متن ایهامگونهتر، پوشیدهتر و رازآمیزتر باشد امکان بیشتری هم برای قرائتهای مختلف از خود فراهم میسازد.
(رک: اکو، احمدی، ١٣٨٥: ٢٦٨) به عبارت دیگر چنانچه شواهد دیگری هم از متن تاریخ بیهقی استخراج شود که این اعتقاد مؤلف یعنی باور به مکافات عمل - اعم از خیر یا شر – را در همین جهان تأیید کند میتوان گفت تأویل حاضر حداقل تأویلی قابل تأمل است چرا که از حمایت ضمنی سایر عناصر متن نیز برخوردار گشته.
بلکه کوشیده بود تا نشان دهد که تاریخ بیهقی به مثابه یک متن در برخی از بخشهای خود ضمن پایبند بودن به شرح دقیق وقایع، در پرتو افق دانایی خواننده امکان دریافتهایی عمیقتر از آنچه را که در سطح عبارات میگذرد نیز فراهم میآورد؛ دریافتهایی که در صورت همخوانی با مجموعه محورهای زبانی و مفهومی متن دستکم این شایستگی را دارند که به عنوان قرائتهایی مستحسن مورد توجه و تأمل قرار گیرند.