چکیده:
این نوشتار، به بررسی و تحلیل «درگذشت» شخصیت های تاریخ بیهقی و بحث درباره مسائل پیرامون آن اختصاص دارد. همان گونه که نقش آفرینان این تاریخ از لحاظ شخصیتی با یک دیگر متفاوتند، مرگ و درگذشت آنان نیز از جهات مختلف چون حساسیت، کیفیت و پیامدهایی که به دنبال دارد، از یک دیگر متمایز است. در بخش نخست تحت عناوین: «مرگ های ویژه و حساس»، «مرگ های معمولی»، «مرگ های حماسی» و «مرگ های سیاسی ـ مذهبی» مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش دوم از «شیوه های مرگ» اشخاص در تاریخ بیهقی سخن می رود. «قتل»، «مرگ طبیعی»، «مرگ مفاجات» و «مرگ نامعلوم»، عناوین قسمت های مختلف این بخش است: بخش سوم دربرگیرنده دو مرحله است: «شخصیت ها پیش از مرگ» و «شخصیت ها پس از مرگ». بخش چهارم به ذکر و شرح ملزومات مرگ چون «وصیت»، «تدفین» و «تعزیت» و بخش پنجم به موضوع «مرثیه« اختصاص یافته است.
This article is concerned with the analysis of manner of death regarding the characters in Tarikh Bayhaghi and discussion of its relevant issues. As the role players of this book are quite distinct in their characters، their deaths are also quite unique from different aspects such as sensitivity، quality، and consequences it entails. In the first part the following deaths under the titles “particular and sensitive deaths”، “ordinary deaths”، “epic deaths”، “political-religious deaths” are analyzed. In the second part، methods of death of persons are discussed under the title of murder، natural death، sudden death، and unknown death. Part three is divided into two sections، characters before and after death. Part four deals with such issues as will، funeral procession and mourning، and finally part five is concerned with elegy.
خلاصه ماشینی:
گفتنـی اسـت کـه در تـاریخ بیهقی حتی در یک مورد از متولد شدن یک فـرد سـخن بـه میـان نیامـده، امـا خبـر از درگذشت افراد، بسیار است و بسیاری از پیشامدها و ماجراها در برخورد با این امـر رقـم می خورد بطوری که با حذف موارد مربوط به این موضوع، این «رمان» زیبا و دلچسب به صورت مجموعه ای نامفهوم و گسسته در می آید.
علاقه بیهقی به ذکر خبر مرگ اشخاص، از دو منظـر قابـل تأمـل اسـت ؛ یکـی از جهت نقشی که افراد به عنوان مهرههای حاضر در صحنه بازی تاریخ به عهـده دارنـد کـه خروج آنها از این صحنه باید به اطلاع دیگران برسد؛ دیگر از جهت به وجود آمده حس عبرتآموزی در خواننده؛ البته باید اذعان کرد که کل تاریخ بیهقی «آیینۀ عبرت» اسـت و «بیهقی در سراسر کتاب عظیم خود بـدین نکتـه توجـه داشـته اسـت کـه خواننـده از نوشته های او پند بگیرد»١ اما، عبرتآموزترین پدیده در حیات بشر همان پیشـامد مـرگ است و بیهقـی بـا طـرح مکـرر ایـن موضـوع، در بیـدارکردن خفتگـان کوشـیده اسـت .
٢٥ در کل تاریخ بیهقی ، پانزده بار نام فرخزاد آمده کـه در بیش تر موارد، تنها به ذکر نام او اکتفا شـده و بیهقـی هـیچ گـاه از اعمـال و رفتـار او، آنچنان که دربارۀ برخی پادشاهان داد سخن می دهد، سخنی به میان نیـاورده٢٦ و تنهـا پس از مرگ آن پادشاه ـ آنچنان که معمول است ـ از او اندکی تمجید و تعریـف کـرده است .
٦٦ این واژه در تاریخ بیهقی در هر دو معنی ذکر شده به کار رفته است که در جای خود براحتی قابل تشخیص اسـت .