چکیده:
هدف این پژوهش، طرح اهمیت سطح تحلیل تصمیمگیر در مطالعۀ سیاست خارجی است. حوزۀ تحلیل سیاست خارجی با عنایت به تحولات عملی و نظری بعد از جنگ سرد بهویژه رخت بربستن نظریههای ساختارگرا، تصمیمگیری را به کانون اصلی بررسی سیاست خارجی وارد کرده است. چنین امکانی با عنایت به نقش انسان در نظریههای سیاست خارجی و روابط بینالملل فراهم آمده است. با این وصف، سؤال اصلی پژوهش این است که آیا سطح تحلیل تصمیمگیر میتواند بنیان و تکیهگاه نظری مطمئنی برای بررسی و تحلیل سیاست خارجی باشد و در این صورت مزایای حاصل از تکیه بر سطح تحلیل تصمیمگیر در مطالعة سیاست خارجی چیست؟ پژوهش حاضر ضمن پاسخ مثبت به پرسش مذکور استدلال میکند که تکیه بر سطح تصمیمگیر میتواند در حل مشکل سطح تحلیل، تکمیل و تحول در نظریه و مدلهای تصمیمگیری و در نهایت امکان تلاقی نظری بین عوامل مادی و معنایی راهگشا باشد.
The aim of this research is consider the importance of decision maker level of analysis in the study of foreign policy. This Capability created by the regard to the role of man in foreign policy and international relations theories. However, the main research question is whether the decision maker level of analysis will be the theoretical support for the analysis of foreign policy and what are the benefits of decision maker level of analysis in the study of foreign policy? This research addition to a positive response to the above question argues the relying of decision maker level of analysis can solve the level of analysis problem, complete the models of decision-making and ultimately helpful in the possibility of theoretical synthesis between the material and semantic factors.
خلاصه ماشینی:
در راستای پاسخ به پرسش مذکور، این پژوهش در ابتدا به حوزة مطالعاتی تحلیل سیاست خارجی (Foreign Policy Analysis) و جایگاه تصمیم گیر در آن خواهد پرداخت و در ادامه مزیت های حاصل از تکیه بر سطح تحلیل تصمیم گیر را بررسی خواهد کرد.
در مطالعة روابط بین الملل ، تحلیل سیاست خارجی شروع به توسعة چشم اندازی نظری کرد و از زمان آغاز به کار، درگیر بررسی این مسئله بود که چگونه تصمیمات سیاست خارجی گرفته می شود و بر این فرض استوار است که کنش انسان ها به صورت فردی یا جمعی ، منبع خیلی از رفتارها و تغییرات در سیاست بین الملل است (٢٠٠٥:٢٠٩ ,Hudson) تحلیل سیاست خارجی علاوه بر «تصمیم گیری سیاست خارجی » Foreign Policy Decision) (FPDM)Making ) شامل برخی حوزه های مطالعاتی همچون «سیاست خارجی مقایسه ای » ((Comparative Foreign Policy)CFP)، و «بافتار یا زمینة سیاست خارجی » Foreign Policy) Context) است ، اما همان طور که آلدن اشاره کرده است در کانون زیر رشتة تحلیل سیاست خارجی بررسی دربارة تصمیم گیری ، افراد تصمیم گیر و شرایطی که سیاست خارجی و نتایج این تصمیمات را تحت تأثیر قرار می دهد، وجود دارد (١ ,٢٠١٢ ,Alden).
مطابق نظریة او هر گونه تغییر در ساختار نظام بین الملل موجب تغییر در رفتار دولت ها می شود (حاجی یوسفی ، ١٣٨٤: ٣) و متمرکز شدن بر ساختار نظام ، ثمربخش ترین مبنا برای نظریه پردازی است (تریف و دیگران ، ١٣٨٣: ٧٥) دسته ای دیگر از محققان معتقدند نمی توان با اتکا به یک سطح ، به بررسی پدیده ها و کنش های سیاسی پرداخت .