چکیده:
اخلاق و عقل همچنان از دیر باز تاکنون از مهم ترین مسائل بشر و عهده دار نظم اجتماعی و تربیت فردی هستند.اخلاق و عقل در افق جامعه پذیری به هم می رسند.این سه پیوندی ضروری و هم افزا دارند.در غیاب هر یک از این سه مقوله است که نیرنگ و بد اخلاقی با عناوینی چون تدابیر و الزامات مدیریتی،لابی گری،موفقیت،نظم،انضباط،مصلحت و...تزئین می شوند و اعتباری کاذب هم می یابند،اما ترتیب واقعی-فرهیختگی-را در هم می شکنند.بررسی راه حل های عقلی و فرهیخته وار و آزاد و ناقدانه به جای راه حل زورمدارانه(تحمیل،قهر و تهاجم و ناهمدلی)یا فریب آمیز(دست آموزگری،افسون و جزم باوری)در فرایند توصیف سیر تاریخی تکوینی،ساختاری و کارکردی عقل و نیز ترسیم بعضی شرایط تجویزی موضوع اساسی نوشته است.پژوهش با بیان روشنگری و توصیف مفاهیم و بیان تمایزات فنی آن ها شکل گرفت.بیان ارتباط فرهنگ،اخلاق،تربیت و اجتماعلی شدن و یادگیری کنش مورد توجه بود.منظور از عقلانیت کنش فرهیخته وار و آزاد و ناقدانه است که نماد زنده پویایی و هماهنگی طرحواره ها و الگوهای تفکر و احساس و کنش مورد مطالعه است.رویکرد دیگر رفتارگرایانه و مبتنی بر الزامات انضباط بیرونی،نظم و کنترل دست آموز گرانه،افسون سازی و باورهای جزمی دربارۀ ماهیت نظم اجتماعی و تربیت فردی است.در غیاب عقلانیت تربیت واقعی هم مغلوب جریان«موفقیت تهاجمی»می شود و رسالت واقعی آن از هم می گسلد.فرهیختگی واقعی گریبان دانایی و امر عقلی و هنجارهای علمی و دانایی را از سرپنجۀ جهالت،نیرنگ و بی تفاوتی و سوء ظن-که ممکن است جامعه ها را به بی اعتمادی عمومی بکشاند-آزاد می کند.
خلاصه ماشینی:
در زندگي جاري هنگـامي کـه ارزش هـا و مصـاديق عقل عملي و«تجربۀ زيسته »در عقل نظري احراز نمي شوند،عقل با قبول دوگـانگي حقيقـت و ارزش و درعين حال ارادة آزاد براي حل مسئله و رهگشايي دائم ،به چيزينزديک ميشودکه در علوم انساني خرد ارتباطي بين الاذهاني و شبکۀ ارتباط (عينيت اجتماعي حاصـل از روابـط و نقد متقابل )، تعامل مدني بعد عاطفي و ناشناختاريهم تعبيرميشود.
بعضـي اهداف و آرمان هاي اجتماعي مانند «موفقيت »اگراز فرهيختگي تهيباشند، آفت ١مـيشـوندو اين زماني است که ازسوي ديگر مواهبي مانندانديشۀآزادو فرهيختگـي چيـزيمثـل چـوب لاي چرخ گذاشتن ٢و آوازبيمحل ٣تلقي شودو موفقيت و پيشـرفت بـه ارزش مطلـق تبـديل شده باشد.
نامعين بودن به چه اعتبار است ؟ از نظر پارسونزجامعه پذيريو «ادخـال اجتمـاعي ٢»سـازو کـار اصـلي اسـت ( چلبـي ، ١٦:١٣٧٥)و طرحواره هاو الگوهايعقلاني و اخلاقي(تربيت )وجامعه پذيريو اهدافيچون پيشرفت و «موفقيت »راترسيم ميکند.
نگارنده با گسترش سخن نويسندة محترم ،حل مسـائل مـاهوي و تجـويزي (در متن چلبي مسائل عارضي)،در اين زمينه ،اجتماعي شدن وميانجيگري اجتماعي را، نماد زنـدة ٢ تحول عقلانيت يا تغيير در الگوهاوطرح واره هاي حل خلاقانه مسئله بين «فرهنگ ٣»و «کـنش » از سوي کنشگر تعريف ميکند.
چالش مباني و نيز دلالت هاي اجتمـاعي و فرهنگـي اسـت کـه مسـئله هـايي بـراي تربيـت واقعي/فرهيختگي وجامعه پذيريمطرح ميکند.
اين پژوهش ميخواهد تربيـت و کوشـش رهيابانـۀ آن در فراينـد تکـوينيوتـاريخي تأثيرگذاري تحول عقلانيت و اخلاق بر تربيت واقعي/فرهيختگي وجامعه را مرورکنـد.