چکیده:
جرج ادوارد مور، فیلسوف برجسته انگلیسی (1873ـ1958) مکتبی را بسط می دهد که بر پایه آن تنها به کمک فهم متعارف و تحلیل معانی معمول کلمات، می توان ادعاها را سنجید و به رغم اظهارات شکاکانه و ایدئالیستی، به امور یقینی دست یافت. وی در آثار خود، تلاش کرده است تا ادله و شواهدی را به نفع فهم متعارف، و بر ضد شکاکیت و ایدئالیسم ارائه دهد. برخی صاحب نظران فلسفه ذهن و فلسفه زبان از دستگاه فلسفی مور که گاه با عنوان «واقع گرایی موافق فهم متعارف» از آن یاد می شود، حمایت کرده اند؛ چنان که ویلیام. جی. لایکن، فیلسوف معاصر امریکایی کوشیده است تا با پیروی از روش خاص مور در مقابله با شکاکیت، به دفاع از فهم متعارف وی بپردازد. نوشتار حاضر درصدد است تا استدلال های مور و لایکن در دفاع از فهم متعارف را مورد سنجش قرار داده و از رهگذر تامل انتقادی، کاستی های آن را تبیین نماید.
خلاصه ماشینی:
"اما اگر معنای دوم مراد باشد، قضیه البته بدیهی خواهد بود: وجود وجود است؛ ولی: اولا این معنا معنایی نیست که در عرف و نیز در مباحث کلامی و فلسفی مربوط به خیر و شر، از «خیر» به ذهن می آید؛ مگر آنکه ادعا کنیم که در تحلیل فلسفی معلوم می شود که خیر و شر به معنای مطلوب و منفور، در واقع، به خیر و شر به معنای وجود و عدم تعمیم می یابند (مصباح، 1390، ج 2، ص 520ـ522)؛ اما باید گفت: با این تعمیم، رکن اساسی معنای خیر و شر که همانا «اشتیاق» و «نفرت» است، از دست خواهد رفت و این دو مفهوم که مفهوم هایی قیاسی و نسبی اند (زیرا هرچه خیر یا شر باشد، برای چیزی خیر یا شر است)، به مفهوم هایی مطلق و نفسی تبدیل خواهند شد (شیروانی، 1386، ص 176ـ178)؛ ثانیا در این صورت، این قضیه مطلب تازه ای را افاده نمی کند؛ ثالثا مقدمه دوم استدلال حکیم سبزواری بر اصالت وجود (امر اعتباری خیر نیست) به صورت «امر اعتباری وجود نیست» درخواهد آمد که مقدمه ای مبتنی بر اصالت وجود، و در واقع، به نوعی همان مدعایی است که بناست با این استدلال اثبات گردد."